responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 476

حضرت فرمود: اى ابو هاشم با اينها باش. با آنها رفتم تا اينكه خرمنگاه جو و مرد سياه را ديديم و از او پرسيديم. اشاره به پشتش كرد كه نيشكر و آن گياه بود. به مقدار نيازمان از او گرفتيم و به خرمنگاه برگشتيم ولى صاحب آن را نديديم. نزد امام رضا- 7- برگشتيم و حضرت حمد خدا را به جاى آورد.

طبيب از من پرسيد: اين پسر؛ فرزند كيست؟

گفتم: فرزند سيد الأنبياء.

گفت: آيا نزد او از كليدهاى نبوّت وجود دارد؟

گفتم: بلى، و ما بعضى از آنها را ديده‌ايم ولى پيامبر نيست.

گفت: پس جانشين پيامبر است؟

گفتم: بلى، اين هست.

اين جريان به گوش رجاء بن ابى ضحاك رسيد، به همراهانش گفت: اگر بعد از اين هم در اينجا بمانم، گردنها به سوى او كشيده مى‌شود (مردم متوجه او مى‌شوند). پس كوچ كنيد[1].

پرهيز از فخر فروشى‌

(1) 5- احمد بن محمّد بن ابى نصر بزنطى مى‌گويد: من از كسانى بودم كه در موسى بن جعفر- 7- توقّف كرده بودند و در امامت امام رضا- 7- شك مى‌كردم، تا اينكه نامه‌اى به او نوشتم و چيزهايى را پرسيدم ولى مهمترين مسائل خود را فراموش كردم.

امام پاسخ تمام مسأله‌ها را فرستاد و بعد فرمود: مهمترين مسائل خود را فراموش كردى. پس مستبصر شدم (امامت ايشان را قبول كردم) و به او گفتم: اى فرزند رسول خدا! دوست دارم زمانى مرا به خانه خويش دعوت كنى كه بدانى از طرف دشمنان، بر ما خطرى نيست.


[1] بحار الانوار: 49/ 117، حديث 4.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 476
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست