responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 460

طلاق داده بود. از مطّلعين شيعه مسأله را پرسيد و آنان گفتند: اشكال ندارد. اما همسرش گفت: راضى نمى‌شوم مگر اينكه از امام صادق- 7- بپرسى. و اين هنگامى بود كه امام- 7- به دستور ابو العباس، خليفه عباسى، در حيره بسر مى‌برد.

گويد: به حيره رفتم ولى نتوانستم با آن حضرت سخنى بگويم؛ چون خليفه از ورود مردم به خدمت امام صادق- 7- منع كرده بود. فكر مى‌كردم كه چگونه او را ملاقات كنم تا اينكه مردى روستايى را ديدم كه لباس پشمى در بردارد و خيار مى‌فروشد. گفتم: همه اين خيارها را به چند مى‌فروشى؟

گفت: به يك درهم. يك درهم را به او دادم و گفتم لباست را نيز به من بده.

آنگاه لباسش را گرفتم و پوشيدم و صدا كردم: چه كسى خيار مى‌خرد؟ تا اينكه به خانه آن حضرت، نزديك شدم. و غلامى را ديدم كه از طرف او آمد و گفت: اى صاحب خيار! وقتى نزديك آن حضرت رفتم، فرمود: چه چاره خوبى كردى، چه نيازى دارى؟

گفتم: من مبتلا شدم و زنم را يك دفعه سه طلاقه نموده‌ام. از شيعيان پرسيدم گفتند: اشكال ندارد. ولى همسرم گفت: راضى نمى‌شوم مگر اينكه از امام صادق بپرسى.

حضرت فرمود: به سوى خانواده‌ات برگرد كه هيچ اشكالى بر تو نيست‌[1].

خبر شهادت زيد بن على‌

(1) 34- بحر خيّاط مى‌گويد: با فطر بن خليفه نشسته بودم كه ابن ملاح آمد و نشست و به من نگاه كرد. فطر گفت: نترس! اگر مى‌خواهى سخن بگو.

ابن ملاح گفت: خبر دهم تو را به چيز عجيبى كه از ابن بكريه‌[2] (يعنى امام‌


[1] وسائل الشيعه: 15/ 319، حديث 19.

[2] چون مادر آن حضرت،« فاطمه» دختر قاسم و نوه محمّد بن ابى بكر بود، ازين رو به آن حضرت، ابن بكريه نيز گفته مى‌شد.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 460
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست