responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 446

گفت: وقتى كه به رختخواب خود رفتم، دو مرد سياه و بد هيبت آمدند و مرا بستند. يكى به ديگرى گفت: او را به جانب آتش ببر. او نيز مرا به سوى آتش مى‌برد كه از مقابل رسول خدا گذشتم. گفتم اى رسول خدا! نمى‌بينى با من چه مى‌كنند؟

فرمود: مگر تو نبودى كه به فرزندم آن چيزها را شنواندى؟! گفتم: يا رسول اللَّه! ديگر اين كار را نمى‌كنم. پس دستور داد مرا رها كردند و هم اكنون، درد بندها را احساس مى‌كنم.

ابو عبد اللَّه- 7- فرمود: وصيت كن.

گفت: به چه وصيت كنم؟ مالى ندارم، عيالمند و مقروض هستم.

حضرت فرمود: قرض تو به عهده من و خانواده‌ات نيز با خانواده من. پس وصيت كن. پس ما هنوز از مدينه خارج نشده بوديم كه او مرد و حضرت قرضش را داد و خرج خانواده‌اش را نيز تقبل كرد و دختر او را به ازدواج پسر خود در آورد[1].

نشانه امامت‌

(1) 13- عبد الرحمن بن حجاج مى‌گويد: بين مكه و مدينه با امام صادق- 7- بودم كه حضرت، بر استرى و من بر الاغى سوار بودم و شخص ثالثى همراه ما نبود.

پرسيدم: سرورم! نشانه امام چيست؟

فرمود: اى عبد الرحمن! اگر به اين كوه بگويد: حركت كن، حركت مى‌كند.

مى‌گويد: به خدا سوگند! به كوه نگاه كردم و ديدم در حال حركت است.

حضرت به آن نظرى افكند و فرمود: تو را قصد نكرده بودم‌[2].


[1] بحار الانوار: 46/ 184، حديث 50.

[2] بحار الانوار: 47/ 101، حديث 123.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 446
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست