نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 444
فرمود: آرى، بزغاله را كه آن مرد خوابانده بود تا بكشد، چشمش
كه به من افتاد، گفت از آنچه مىخواهند در مورد من انجام دهند به خدا و شما اهل
بيت پناه مىبرم. و آن پرنده هم همين طور گفت. اگر شيعيان ما استقامت مىورزيدند،
زبان پرندگان را به آنان مىشنوانديم[1].
باقى مانده روزى حضرت
مريم
(1) 10- داود رقى
مىگويد: خدمت امام صادق- 7- رسيدم و بعد از من فرزندش موسى- 7- وارد شد، در حالى كه از سرما مىلرزيد. حضرت پرسيد: حالت چگونه است؟ گفت:
در كنف حمايت خدا و به مرحمت او خوب است. دلم خوشه انگور جرشى[2] و انار سبز، مىخواهد.
داود مىگويد: گفتم:
سبحان اللَّه! در اين زمستان!! حضرت فرمود: اى داود! خدا بر هر چيزى قادر است،
داخل باغ برو پس من نيز داخل شدم، درختى را ديدم كه هم انگور جرشى داشت و هم انار
سبز. گفتم: به باطن و ظاهرتان ايمان آوردم.
پس داود آنها را چيد و
خدمت امام موسى كاظم- 7- آورد. آن حضرت خورد و فرمود: اى داود! به خدا
سوگند! اين باقى مانده روزى مريم است كه خداوند براى او از افق اعلى مخصوص
گردانيده بود[3].
ناكامى منصور دوانيقى
در قتل امام صادق (ع)
(2) 11- منصور دوانيقى
به دربانش گفت: وقتى كه جعفر صادق، از درب وارد شد، قبل از اينكه به من برسد او را
بكش! امام صادق- 7- وارد شد و نشست و منصور، دربان را خواست و به او
نگاه كرد و به امام صادق- 7-