responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 422

خدا و رسولش هستى و اين روزها روزهاى حرام و در ماه بزرگى هستى، پس چرا از بخشش خدا مأيوس مى‌شوى؟

گفت: اى مرد! گناهم بزرگ است.

(1) گفتم: بزرگتر از كوه تهامه است؟

گفت: آرى.

گفتم: به اندازه كوههاى رواسى؟

گفت: آرى، اگر بخواهى به تو مى‌گويم.

گفتم: بگو.

گفت: بيا از حرم خارج شويم و از حرم بيرون رفتيم، به من گفت: من يكى از كسانى هستم كه در آن لشكر شوم بودم. لشكر عمر سعد- عليه اللعنه- هنگام قتل حسين بن على- 8- بودم. و از آن چهل نفرى هستم كه سر حسين را از كوفه نزد يزيد بردند. وقتى كه آن را مى‌برديم، در راه شام بوديم كه در صومعه راهب نصرانى، پياده شديم و سر را هم بر نيزه‌اى نصب كرده بوديم و با آن نگهبانانى بودند. نشستيم و سفره پهن كرديم تا غذا بخوريم، ناگهان دستى ديديم كه در ديوار «دير» مى‌نوشت:

أ ترجو أمة قتلت حسينا

شفاعة جده يوم الحساب‌[1]

مى‌گويد: از اين مسأله خيلى ترسيديم و بعضى از ما رفتند كه دست را بگيرند، ولى غيب شد. همراهان باز سر غذا برگشتند، مجددا دست نيز برگشت و مانند اوّل نوشت:

فلا و اللَّه ليس لهم شفيع‌

و هم يوم القيامة في العذاب‌[2]

باز همراهان من به طرف او رفتند ولى باز ناپديد شد. برگشتند كه غذا بخورند،


[1] يعنى:« آيا امتى كه حسين- 7- را مى‌كشند، اميدوارند تا جدّش در روز حساب، آنها را شفاعت كند؟!».

[2] يعنى:« نه، به خدا! براى آنها شفيعى نيست و روز قيامت در عذاب هستند».

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 422
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست