responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 384

بود كه عربى بيابانى برخاست و به سوى او رفت و پرسيد: آيا در عصر رسول خدا- 6-، هيچ حيوانى به سخن در آمد؟

جابر گفت: آرى.

(1) الف- پيامبر بر عتبة بن ابى لهب نفرين كرد و فرمود: «تو را سگ خدا به قتل برساند» روزى رسول خدا- 6- به همراه عده‌اى از اصحابش بيرون آمد تا اينكه در علفزارهاى مكه فرود آمديم. و عتبه مخفيانه دنبال پيامبر را گرفت تا اينكه آن حضرت را به قتل برساند! و مردم نيز نمى‌دانستند. او در گردنه‌اى پشت سر پيامبر كمين كرد. وقتى كه شب شد، شيرى آمد و عتبه را گرفت و او را از ميان كاروان بيرون برد و غرّش كرد كه تمام كاروانيان آن را شنيدند. آنگاه با زبان ساده گفت: اين عتبه پسر ابو لهب است كه مخفيانه از مكه خارج شده و گمان مى‌كرد كه محمّد- 6- را خواهد كشت. سپس شير او را دريد و قطعه- قطعه كرد ولى چيزى از آن نخورد.

ب- باز جابر گفت: شبى عده‌اى از قبيله «آل ذريح» شراب مى‌نوشيدند و آوازخوانها براى آنان مى‌خواندند و مشغول لهو و لعب بودند كه گاوى بالاى بلندى رفت و با زبان فصيح گفت: اى آل ذريح! صيحه‌كننده‌اى با زبان فصيح در ميان مكّه شما را به گفتن «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ‌» دعوت مى‌كند، پس دعوت او را اجابت كنيد. از اين رو مردم لهو و لعب را رها كردند و به سوى مكّه آمدند و به دين اسلام وارد شدند.

ج- همچنين جابر گفت: گرگ نيز سخن گفته است؛ زيرا به طرف گله‌اى آمد تا اينكه گوسفندى را ببرد ولى چوپان جلو او را گرفت و مانع شد، ولى گرگ بسيار سماجت كرد كه چوپان گفت: شگفتا! از اين گرگ.

گرگ گفت: كار شما از من شگفت‌آورتر است. محمّد بن عبد اللَّه قرشى، در ميان مكّه شما را به گفتن «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ‌» مى‌خواند و بهشت را براى شما ضمانت مى‌كند، ولى شما دعوتش را نمى‌پذيريد! چوپان گفت: اى كاش! كسى پيدا مى‌شد و گوسفندان را مى‌چرانيد و من‌

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 384
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست