responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 356

عسكرى- 7- بسيار ناراحت شدم. نزد پدرم مقدار زيادى از بيت المال جمع شده بود كه آنها را به كشتى منتقل كرد و مى‌خواست به طرف عراق برود. من هم براى بدرقه او رفته بودم كه همان جا مريض شد و گفت: مرا برگردان اين مرض موت است. و در باره اين مال از خدا بترس. وصيّت كرد و سپس از دنيا رفت.

با خود گفتم: پدرم به چيزى كه درست نباشد وصيّت نمى‌كند. اين مال را به عراق مى‌برم. اگر در آنجا كسى را كه بايد مال را به او بدهم، يافتم به او مى‌سپارم و اگر نيافتم، انفاقش مى‌كنم. ولى در اين باره به كسى چيزى نگفتم. در نزديكى ساحل، خانه‌اى كرايه كردم و چند روز آنجا ماندم تا اينكه شخصى با نامه‌اى پيش من آمد كه در آن نوشته بود:

«اى محمّد! همراه تو اين مقدار مال است». و تمام خصوصيات آنها را توضيح داده بود. در حالى كه خود من هم مانند او نمى‌دانستم. مال را به آن شخص دادم.

و چند روز همين طور بودم و كسى از احوالم نمى‌پرسيد لذا از اين مسأله غمگين بودم.

و مجددا نامه‌اى به اين مضمون رسيد كه: «ما تو را به جاى پدرت منصوب نموديم. بنا بر اين خدا را شكر كن»[1].

تقاضاى كفن از امام زمان (عج)

(1) 6- ابو عقيل مى‌گويد: على بن زياد صيمرى، نامه‌اى به امام زمان- عجّل اللَّه تعالى فرجه الشريف- نوشت و از آن حضرت براى خود كفنى خواست.

امام- 7- در پاسخ نوشت: تو در سال هشتاد، نياز به كفن پيدا مى‌كنى.

پس على بن زياد در سال هشتاد از دنيا رفت. و قبل از اينكه او بميرد، حضرت براى او كفنى فرستاد[2].


[1] بحار: 51/ 364، حديث 12.

[2] كافى: 1/ 524، حديث 27.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 356
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست