responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 342

مستعين گفت: اى ابو محمّد! خودت افسارش بزن! حضرت برخاست و عبايش را برداشت و افسارش كرد و برگشت.

مستعين گفت: اى ابو محمّد! اين حيوان را زين نما.

حضرت به پدرم فرمود: (قاطر را) زين كن.

مستعين گفت: اى ابو محمّد! تو خود زين نما.

امام- 7- دوباره برخاست و قاطر را زين كرد و برگشت.

باز مستعين گفت: مى‌خواهى سوارش بشوى؟

امام- 7- فرمود: آرى.

آنگاه امام بدون هيچ گونه مشكلى، سوارش شد و در حياط، با بهترين سرعت دواند و بعد پياده شد و نزد مستعين آمد.

مستعين گفت: آن را به تو بخشيدم.

سپس امام- 7- به پدرم فرمود: آن حيوان را بگير. پدرم نيز افسارش را گرفت و آورد.

رهايى از زندان‌

(1) 12- ابو هاشم جعفرى مى‌گويد: در مورد تنگى زندان و سختى قيد و بند، به امام- 7- شكايت كردم. حضرت، در جواب نوشت: نماز ظهر را در خانه خويش خواهى خواند. پس نزديك ظهر از زندان آزاد شدم و نماز را در خانه‌ام خواندم. در اين حال، در تنگناى اقتصادى بودم لذا خواستم تا در نامه‌اى كه به ايشان نوشته‌ام، از حضرت تقاضاى كمك مالى نيز بنمايم اما شرم نمودم.

وقتى كه به خانه‌ام رسيدم، امام- 7- صد دينار براى من فرستاد. و در نامه‌اى برايم نوشت كه: اگر نيازى داشتى، شرم نكن، آنچه را كه مى‌خواهى از ما طلب كن، به آن خواهى رسيد[1].


[1] كافى: 1/ 508، حديث 10.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 342
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست