نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 341
يادم رفت.
پاسخى كه آمد اين گونه
بود: در مورد قائم- 7- پرسيده بودى، بدان كه او مانند داود، به علم خود
قضاوت مىكند و بيّنه نمىخواهد. و مىخواستى از تبى كه دو روز در ميان به سراغ
آدم مىآيد، سؤال كنى اما فراموش كردى. پس در كاغذ بنويس يا نارُ كُونِي
بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِيمَ[1] و اين را در
گردن شخص تبدار بياويز.
راوى مىگويد: همان گونه
نمودم كه امام- 7- فرموده بود، و شخص تبدار خوب شد[2].
رام شدن حيوان وحشى
(1) 11- احمد بن حارث
قزوينى مىگويد: با پدرم در سامرّا زندگى مىكردم. و پدرم عهدهدار نعل كردن
چهارپايان امام حسن عسكرى- 7- بود. و خليفه «المستعين» قاطرى داشت كه
در زيبايى و بزرگى مانندش ديده نشده بود. ولى آن قاطر نمىگذاشت كسى سوارش شود و
يا افسارش بزنند. خليفه تمام رامكنندگان اسب را جمع كرد تا او را رام كنند اما
هيچ كدام نتوانستند چاره كار نمايند.
يكى از اطرافيانش
پيشنهاد كرد كه چرا دنبال حسن بن رضا- 7- نمىفرستى كه بيايد يا آن را
رام كند و يا توسط آن كشته شود. از اين رو دنبال امام- 7- فرستاد. و
امام- 7- با پدرم رفتند.
وقتى كه حضرت وارد شد من
هم كنار پدرم بودم. حضرت، به قاطرى كه در وسط حياط ايستاده بود، نظر انداخت و سپس
دستش را بر شانه آن گذاشت. آن حيوان آرام شد. سپس به جانب مستعين آمد و با او
احوالپرسى كرد. مستعين گفت: