responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 338

نخستين كسى كه پرسش نمود «نضر بن جابر» بود. او گفت: يا ابن رسول اللَّه! چند ماه است كه چشمان پسرم آسيب ديده است، از خدا بخواه تا بينايى را به او برگرداند.

حضرت فرمود: او را بياور.

پس دست مباركش را به چشمانش كشيد، بينايى او به حالت اوّل برگشت آنگاه مردم يك به يك مى‌آمدند و نيازهاى خود را مطرح مى‌كردند. و حضرت نيز براى آنها دعا مى‌نمود و حوايجشان را بر آورده مى‌ساخت. سپس حضرت، همان روز هم به سامرّا برگشت‌[1].

صله امام (ع) به شيعيان‌

(1) 5- على بن زيد از نواده‌گان امام سجّاد- 7- مى‌گويد: با امام عسكرى- 7- از دار الخلافه تا خانه‌اش همراه بودم. وقتى كه به خانه‌اش رسيد و من خواستم از او جدا شوم، فرمود: بايست، و ايستادم. حضرت وارد خانه شد و به من نيز اجازه داد تا وارد شوم. هنگامى كه وارد شدم، صد دينار به من داد و فرمود: اينها را براى خريد كنيز، مصرف كن؛ چون فلان كنيز تو از دنيا رفت. و حال آنكه وقتى از خانه بيرون آمدم، حال آن كنيز از هميشه بهتر بود. پس رفتم كه ناگهان غلام پيش آمد و گفت: فلان كنيزت، همين ساعت مرد.

گفتم: چرا مرد؟ گفت: وقتى كه آب خورد، فرياد كشيد و مرد[2].

فرجام طمع و زياده‌طلبى‌

(2) 6- اسماعيل بن محمّد از نواده‌گان عباس بن عبد المطلب مى‌گويد: سر راه ابو محمّد- 7- نشستم. هنگامى كه حضرت از آنجا عبور كرد، از نيازمندى خود شكايت كردم. امام- 7- فرمود: تو دويست دينار دفن كرده‌اى ولى اين‌


[1] بحار: 50/ 262، حديث 22.

[2] بحار: 50/ 264، حديث 23.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 338
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست