responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 325

متوكل گفت: اينها هم مثل سخن تو را گفتند: ولى من قسم خوردم بدون دليلى كه او را وادار كند از ادعاى خود برگردد، با او كارى نداشته باشم.

(1) حضرت فرمود: ناراحت نباش، اينجا دليلى است كه او و كسانى ديگر را وادار مى‌كند تا به حق اقرار كنند.

متوكل گفت: آن چيست؟

امام فرمود: گوشت فرزندان فاطمه- سلام اللَّه عليها- بر درندگان حرام است. او را در ميان درندگان بينداز. اگر از فرزندان فاطمه- سلام اللَّه عليها- باشد آسيبى به وى نمى‌رسانند.

متوكل به زن گفت: اكنون چه مى‌گويى؟

زن گفت: او مى‌خواهد من كشته شوم.

حضرت فرمود: اينجا عده‌اى از فرزندان فاطمه- سلام اللَّه عليها- هستند. هر كدام از آنها را كه مى‌خواهى ميان درندگان بينداز. در اين هنگام، چهره‌هاى همه آنان تغيير كرد.

بعضى از دشمنان حضرت گفتند: چرا او به غير خودش حواله مى‌دهد؟ خودش برود.

متوكل هم علاقه داشت كه امام- 7- برود و بدون اينكه او در قتل حضرت، دخالتى داشته باشد، كشته شود. از اين رو، رو به حضرت كرد و گفت:

اى ابو الحسن! چرا خودت نمى‌روى؟

امام فرمود: اگر بخواهى مى‌روم.

متوكل گفت: پس همين كار را بكن! امام فرمود: ان شاء اللَّه مى‌روم. نردبانى نصب كردند و حضرت، وارد شد. در آنجا شش شير وجود داشت. وقتى امام به آنجا رفت و نشست، شيرها آمدند و دور او حلقه زده و نشستند. و سرهايشان را به زمين گذاشتند. حضرت دستش را بر يك يك آنها مى‌كشيد و اشاره مى‌كرد كه به طرفى برود، و شير مى‌رفت تا اينكه همه برخاستند.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 325
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست