responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 323

گفتم: اى جوانان! صبر كنيد تا در مورد امامتان از شما بپرسم كه آيا او را ديديد؟

گفتند: آرى.

گفتم: پس نشانه‌هايش را براى من بگوييد.

يكى گفت: او پيرمردى است كه موى سرش سفيد شده و رنگش سفيد و مايل به سرخى است.

ديگرى گفت: دروغ نمى‌گويد. او گندمگون و مشكين محاسن است.

سومى گفت: به جانم قسم! او اين گونه نيست بلكه مردى است ميان سال و رنگش بين سفيد و گندمگون مى‌باشد.

گفتم: مگر گمان نمى‌كرديد او را مى‌شناسيد؟ در امان خدا برگرديد و برويد[1].

احترام پرندگان براى امام (ع)

(1) 9- ابو هاشم جعفرى مى‌گويد: متوكل در باغش يك ساختمانى داشت كه در آن از انواع مختلف پرندگان نگهدارى مى‌كرد. و اين پرندگان، زياد سر و صدا مى‌كردند. روز بار عام، آنجا مى‌رفت و متوكل بخاطر صداى پرندگان، چيزى از سخنانى كه به او مى‌گفتند، نمى‌شنيد و كسى هم صداى او را نمى‌شنيد. ولى هنگامى كه امام على النقى- 7- مى‌آمد، تمام پرندگان ساكت مى‌شدند.

و هيچ صدايى از آنها شنيده نمى‌شد. وقتى كه حضرت از آن مجلس بيرون مى‌رفت، دوباره پرندگان شروع به سر و صدا مى‌كردند. و متوكل چند كبك داشت. لذا مى‌آمد در جاى بلندى مى‌نشست و آنها را به جان هم مى‌انداخت. و از به هم پريدن و جنگ آنها لذّت مى‌برد! وقتى كه امام- 7- وارد مى‌شد، كبكها سر جاى خود مى‌نشستند و هيچ حركتى نمى‌كردند. تا اينكه حضرت بر مى‌گشت، دوباره شروع به دعوا مى‌كردند[2].


[1] بحار: 50/ 148، حديث 33.

[2] بحار: 50/ 148، حديث 34.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 323
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست