نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 322
گفت: اگر امام على النقى- 7- اين را گفته است، پس
مواظب باش و هر چه دارى انبار كن. چون متوكل بعد از سه روز مىميرد و يا كشته
مىشود.
زرّافه مىگويد: از اين
سخن او خشمگين شدم و به او ناسزا گفتم و بيرونش كردم. و او نيز خارج شد و رفت.
وقتى كه با خودم خلوت كردم، فكر نمودم و گفتم: چه ضررى دارد كه من احتياط كنم. اگر
چيزى واقع شد، كه من اقدام كردهام، و اگر واقع نشد، باز ضررى ندارد. از اين رو
سوار اسبم شدم و به خانه متوكل رفتم. و هر چه آنجا داشتم بيرون آوردم و اموالم را
در خانههاى نزديكان مورد اطمينانم، پخش كردم. و در خانهام فقط حصيرى ماند كه روى
آن مىنشستم.
وقتى كه شب چهارم شد،
متوكل كشته شد و بخاطر اين احتياط، خودم و اموالم محفوظ مانديم ... بعد از آن
ماجرا، شيعه شدم و خدمت امام على النقى- 7- رسيدم و پيوسته در خدمت او
بودم. و از ايشان خواستم تا مرا دعا كند[1].
منع متوكل از ديدار
مردم با امام (ع)
(1) 8- خادم امام على
النقى- 7- مىگويد: متوكل از ديدار مردم با امام- 7-
جلوگيرى مىكرد. روزى خارج شدم در حالى كه امام- 7- در خانه متوكل بود.
وقتى خارج شدم، ديدم عدهاى از شيعيان دم درب نشستهاند.
گفتم: براى چه اينجا
نشستهايد؟
گفتند: منتظريم تا
مولايمان بيرون آيد تا به او سلام بدهيم و او را ببينيم. سپس برگرديم.
رو به آنها گفتم: اگر او
را ببينيد مىشناسيد؟
گفتند: همه ما او را
مىشناسيم. وقتى كه امام- 7- آمد آنها برخاستند و به او سلام كردند. و
حضرت وارد خانهاش شد و آنها هم خواستند برگردند كه