نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 320
وقتى كه امام- 7- دستش را به سوى نان دراز كرد،
مرد شعبدهباز كارى كرد كه نان به هوا پريد. دوباره امام- 7- دست برد
تا نان را بردارد، باز شعبدهباز كار سابق خويش را تكرار نمود. و همه خنديدند.
در اين هنگام، حضرت دست
خود را به تصوير شيرى كه در متّكا بود، زد و فرمود: اين مرد را بگير. ناگهان شير
از متّكا پريد و مرد شعبدهباز را دريد و خورد و به جاى سابق خويش برگشت. مردم از
اين كار، حيران شدند. سپس امام برخاست.
متوكل گفت: خواهش مىكنم
بنشين و اين مرد را برگردان.
حضرت فرمود: به خدا قسم!
او ديگر بعد از اين ديده نخواهد شد. و رو به متوكل كرد و فرمود: آيا دشمنان خدا را
بر دوستان او مسلّط مىگردانى. حضرت رفت و آن مرد، ديگر رؤيت نگرديد[1].
فرجام قسم دروغ
(1) 6- روايت شده است كه
مردى از نزديكان امام على النقى- 7- به نام «معروف» نزد آن حضرت رسيد و
گفت: مىخواستم خدمت شما برسم اما اجازه نداديد.
حضرت فرمود: نمىدانستم
كه تو آمدهاى، بعد از رفتن شما به من خبر دادند. تو در باره من چيزهايى كه سزاوار
نبوده است، گفتهاى. آن مرد قسم خورد كه او چنين نگفته است! امام على النقى- 7- فرمود: چون مىدانستم دروغ مىگويد لذا دعا كردم و گفتم: «خدايا! او به
دروغ قسم مىخورد، پس از او انتقام بگير» پس روز بعد آن مرد، مرد[2].