responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 319

زندگيش تلخ گشت. روزى پيش ابو على فهرى آمده و از حالش شكايت كرد.

ابو على به او گفت: خوب است بروى و از امام على النقى- 7- بخواهى تا تو را دعا كند.

اميدوارم خداوند به بركت دعاى او شفايت دهد.

آن مرد رفت و سر راه امام- 7- نشست. وقتى كه حضرت از خانه متوكل برمى‌گشت، برخاست تا از حضرت التماس دعا كند.

حضرت با دستش اشاره كرد و سه بار فرمود: كنار برو. خداوند تو را عافيت دهد. آن مرد برگشت و جسارت نكرد كه نزديك حضرت برود. وقتى كه ابو على را ديد و جريان را به او گفت، ابو على گفت: قبل از اينكه از او بخواهى تو را دعا كرده است. برو كه به زودى خوب خواهى شد.

آن مرد به خانه‌اش رفت و شب خوابيد. هنگامى كه صبح شد، اثرى از آن مرض در بدنش نديد[1].

رسوائى متوكل‌

(1) 5- زرّافه، دربان متوكل مى‌گويد: از هندوستان مرد شعبده بازى نزد متوكل آمد. و متوكل، شعبده بازى را خيلى دوست مى‌داشت. و اين شخص در فن خويش، خيلى ماهر بود. متوكل خواست امام على النقى- 7- را شرمنده سازد. به مرد شعبده‌باز گفت: اگر بتوانى او را خجل سازى، هزار دينار به تو مى‌دهم! زرّافه مى‌گويد: متوكل دستور داد نانهاى نازك و سبكى بپزند و آنها را بر سر سفره بگذارند. و مرا نيز كنار سفره نشاند. و امام- 7- را هم براى غذا خوردن دعوت كرد. و طرف چپ حضرت، متّكايى بود كه تصوير شير بر آن بود.

شعبده‌باز هم روبروى متّكا نشست.


[1] بحار: 50/ 145، حديث 29.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 319
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست