responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 312

بعدا به من عافيت داد[1].

حكايت امام جواد (ع) و محمّد بن وليد

(1) 16- محمّد بن وليد كرمانى مى‌گويد: خدمت امام جواد- 7- رسيدم و نزديك درب، مردم زيادى از مسافرين را ديدم. نزديكى از آنها رفته و نشستم تا اينكه ظهر شد. و ما براى نماز آماده شديم. وقتى كه نماز ظهر را خوانديم از پشت سر، چيزى را احساس كردم. پس برگشتم كه امام جواد- 7- را ديدم.

خوشحال شدم و دست او را بوسيدم. سپس حضرت نشست و از آمدنم پرسيد و سپس فرمود: سلام نمازت را بده.

گفتم: فدايت شوم! سلام داده‌ام. سه بار تكرار كرد و فرمود: سلامت را بده گفتم: در مورد آن چيزى در قلبم نمى‌گذشت (يعنى شك نمى‌كردم) باز لبخندى زد و فرمود: سلامت را بده.

راوى مى‌گويد: سلام دادم و آن را تدارك كردم. گفتم: سلام دادم و راضى شدم اى فرزند رسول خدا! و يقين نمودم كه سلام نداده بودم. و شك هم نمى‌كردم.

روز بعد، صبح زود مجددا روانه خانه آن حضرت شدم. و از درب اول رفتم و قبل از سواران، وارد شدم. و كسى هم پشت سر من نبود كه از او كسب اطلاع نمايم. اميدوار بودم كسى را پيدا كنم تا راه را به من نشان دهد، ولى كسى را نيافتم. تا اينكه هوا گرم و من گرسنه شدم و پيوسته آب مى‌خوردم تا جلو حرارت و گرسنگى را بگيرم. ناگهان ديدم غلامى با سفره‌اى از غذاهاى گوناگون. و غلام ديگر، طشت و تنگى آوردند و مقابل من بر زمين گذاشتند. و گفتند: امام دستور داده است كه از اينها تناول نمايى. من هم ميل نمودم و هنوز از خوردن غذا فارغ نشده بودم كه آن حضرت آمد و من برخاستم. امام دستور داد تا بنشينم و غذايم را بخورم. پس باز هم خوردم. سپس امام- 7- نگاهى به غلام نمود و فرمود: با


[1] بحار: 50/ 53، حديث 27.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 312
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست