نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 308
حكايت امام جواد (ع) و حسين مكارى
(1) 10- از حسين مكارى
روايت شده كه در بغداد خدمت امام جواد (ع) رسيدم در حالى كه كارش بالا گرفته بود،
با خود گفتم: اين مرد (امام) چيزهايى را كه در اينجا مىخورد (يعنى وضع خوراك او
اينجا خيلى بهتر از مدينه است)، ديگر هيچ وقت به وطنش برنمىگردد.
راوى مىگويد: حضرت، سرش
را پايين انداخت و سپس سرش را بالا گرفت و در حالى كه رخسارش زرد شده بود، فرمود:
اى حسين! نان جو و نمك، در حرم جدّم رسول خدا- 6- (مدينه)
براى من بهتر است از آنچه تو مرا در اين وضع مىبينى[1].
تأمين نياز محتاجان
(2) 11- اسماعيل بن عباس
هاشمى مىگويد: روز عيدى بود كه خدمت امام جواد- 7- رسيدم و نزد آن
حضرت در باره تنگى زندگى و معاش، ناليدم.
حضرت سجّادهاش را بلند
كرد و از خاك، تكه طلايى بيرون آورد، و به من داد. آن را به بازار بردم به اندازه
شانزده مثقال طلا بود[2].
پيراهن امام رضا (ع)
(3) 12- حسن بن على
وشّاء مىگويد: در قريهاى نزديك مدينه به نام «صريا» با امام جواد در اطاقى نشسته
بوديم كه حضرت برخاست و به من فرمود: از جايت حركت نكن. با خود گفتم: مىخواستم
پيراهنى از لباسهاى امام رضا- 7- را از او بگيرم ولى موفق نشدم. اما
وقتى كه امام جواد- 7- برگشت از او آن