responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 306

غلام فرمود: آب را به من بده و آب را گرفت و نوشيد. سپس به من داد و من هم نوشيدم. نشستن ما طولانى شد و دوباره تشنه شدم. حضرت مجددا آب طلبيد و همان فعل سابق را تكرار نمود. ابتدا خود نوشيد سپس آب را به من داد و تبسم نمود.

محمّد بن حمزه مى‌گويد: محمّد بن على هاشمى به من گفت: به خدا سوگند! من گمان مى‌كنم ابو جعفر- 7- همان طور كه رافضى‌ها مى‌گويند- از قلب‌ها خبر دارد[1].

امام (ع) و نجات زندانى‌

(1) 9- على بن خالد مى‌گويد: در سامرّا بودم كه شنيدم مردى را از طرف شام، با زنجير بسته، آوردند و زندانى كردند. و شايع شد كه او ادعاى پيامبرى نموده است.

بخاطر كنجكاوى به در زندان آمدم و به زندانبانان پولى دادم و به ملاقات او رفتم.

وى را مردى با درك و فهم يافتم. پس گفتم: داستانت چيست؟

گفت: من در شام، جايى كه مى‌گويند سر مبارك امام حسين- 7- آنجا نصب شده، پيوسته عبادت مى‌كردم تا اينكه شبى در همان موضع، رو به محراب، ذكر خدا مى‌نمودم. شخصى را ديدم كه مقابلم آشكار شد و به من گفت:

برخيز. پس من نيز برخاستم و با من كمى راه رفت. ناگهان خود را در مسجد كوفه يافتم. به من گفت: اين مسجد را مى‌شناسى؟

گفتم: آرى، اين مسجد كوفه است. پس به نماز ايستاد و من هم با او نماز خواندم و برگشت و من هم به دنبال او برگشتم. باز هم مرا كمى راه برد و خود را در مسجد رسول خدا- 6- يافتم. به رسول خدا- 6- سلام كرد و من هم همين طور، و نماز خوانده خارج شديم. بار سوم نيز مرا كمى راه برد كه ديدم در مكه هستم. پس خانه كعبه را طواف كرد و من هم با او طواف نمودم و بيرون آمديم، و باز كمى راه رفتيم خودم را در شام، همان جا كه قبلا عبادت‌


[1] كافى: 1/ 495، حديث 6.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 306
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست