(1) 7- هنگامى كه امام
جواد- 7- با همسرش ام الفضل از نزد مأمون خارج شدند، به خيابان كوفه رسيدند
كه منتهى مىشد به خانه مسيّب. حضرت هنگام غروب، وارد مسجد شد. در حياط مسجد، درخت
خرمايى بود كه ثمر نمىداد. حضرت كوزه آبى طلبيد و در زير آن درخت وضو گرفت. سپس
برخاست و با مردم نماز مغرب را خواند. در ركعت اوّل بعد از حمد «إِذا جاءَ
نَصْرُ اللَّهِ» و در ركعت دوّم بعد از حمد «قُلْ هُوَ اللَّهُ
أَحَدٌ» را تلاوت نمود. وقتى كه سلام نماز را داد، اندكى نشست و بدون اينكه
تعقيب كاملى بجا آورد، برخاست و نوافل چهارگانه را بجا آورد. و بعد از آن تعقيب
نمود و دو سجده شكر بجا آورد. وقتى كه به نخل رسيد، مردم ديدند كه آن درخت بار
خوبى داده است، لذا از آن خوردند. پس آن درخت را طورى يافتند كه مانند آن را در
شيرينى نديده بودند[2].
آگاه بودن امام (ع) از
قلبها
(2) 8- محمّد بن على
هاشمى مىگويد: در صبح روزى كه امام جواد- 7- با ام الفضل دختر مأمون
عروسى نموده بود، خدمت آن جناب رسيدم.
شب قبل دارو خورده بودم.
وقتى كه نشستم، تشنه شدم ولى خجالت كشيدم كه آب طلب كنم. حضرت به من نگاه كرد و
فرمود: مثل اينكه تشنه هستى؟
گفتم: آرى.
فرمود: اى غلام! براى ما
آب بياور. با خودم گفتم اكنون آب مسموم مىآورند و ناراحت شدم. غلام آب را آورد.
آنگاه حضرت جواد، به روى من لبخندى زد و به