responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 303

كه دورتر از آنها بنشينند. مأمون با حضرت خلوت نمود و عذر خواهى كرد.

ابو جعفر- 7- به او فرمود: مى‌خواهم تو را نصيحتى بكنم، پس آن نصيحت را از من بپذير.

مأمون گفت: بگو.

حضرت فرمود: توصيه مى‌كنم كه شراب خوارى را ترك كنى.

مأمون گفت: فدايت شوم اى پسر عمو! نصيحت تو را قبول مى‌كنم‌[1].

شفاى درد پا

(1) 3- ابو بكر بن اسماعيل مى‌گويد: به امام محمّد تقى- 7- گفتم: من كنيزى دارم كه از بوى زانوى پايش، رنج مى‌برد. فرمود: آن را به اينجا بياور. پس رفتم و او را آوردم. حضرت از كنيز پرسيد: ناراحتى تو از چيست؟

گفت: از بويى كه در زانوى پايم هست. آنگاه حضرت دستش را روى لباس به زانوى او كشيد. پس كنيز رفت و ديگر هيچ ناراحتى نداشت‌[2].

پرهيز از سوء ظن‌

(2) 4- على بن جرير مى‌گويد: نزد ابو جعفر- 7- نشسته بودم كه گوسفند يكى از غلامان آن حضرت، گم شد. آنها همسايه‌ها را متهم كردند. لذا آنها را گرفته و به طرف امام مى‌كشيدند و مى‌گفتند: شما گوسفند ما را دزديده‌ايد.

امام- 7- فرمود: واى بر شما! همسايگان مرا رها كنيد، آنها گوسفند شما را به سرقت نبرده‌اند. گوسفند شما در خانه فلان شخص مى‌باشد. برويد و آن گوسفند را از خانه او بيرون آوريد. پس اينها نيز رفتند و گوسفند را در آنجا يافتند.

صاحب خانه را گرفتند و زدند و لباسهايش را پاره كردند در حالى كه او قسم مى‌خورد كه گوسفند را ندزديده است. تا اينكه او را نزد امام جواد- 7- آوردند.


[1] بحار: 55/ 69، حديث 47.

[2] بحار: 50/ 46، حديث 21.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 303
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست