نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 271
آن حضرت فرمود: اين موضوع براى من مخفى نيست. به دوستداران من
بگو كه من به بصره مىآيم. و لا قوّة الّا باللَّه. و آنچه كه امامان از عبا، چوب
دستى و اسلحه با خود بايد داشته باشند را بيرون آورد (و به من نشان داد).
(1) راوى مىگويد: عرض
كردم چه وقت منتظر مقدم شما باشيم؟
فرمود: سه روز بعد از رسيدن
تو به بصره.
راوى مىگويد: پس، من از
خدمت حضرت مرخص شدم و به بصره رفتم. و در آنجا از جانشين امام موسى بن جعفر- 7- از من سؤال كردند.
گفتم: يك روز قبل از
وفات حضرت موسى بن جعفر- 7- ايشان را ملاقات نمودم، به من فرمود: من از
دنيا مىروم. وقتى مرا دفن نموديد، به مدينه برو و اين امانتها را به فرزندم رضا
برسان. او وصى من و صاحب امر بعد از من است و من به دستور آن حضرت عمل كردم و
امانتها را در مدينه به على بن موسى رساندم. و ايشان وعده كردند كه بعد از سه روز
از رسيدن من به بصره، به بصره بيايند، و هر سؤالى كه داريد از ايشان بپرسيد.
عمرو بن هذّاب كه تمايل
به زيديه و معتزله داشت، شروع به سخن كرد و گفت: اى محمّد! حسن بن محمّد از فضلاى
اهل بيت است. و در ورع، زهد، علم و سن و سال، در حد بالايى است. و مثل على بن موسى
جوانى نيست كه اگر از مشكلات احكام از او سؤال كنند، نتواند پاسخ آن را بدهد.
حسن بن محمّد- كه همان
جا حاضر بود گفت: اى عمرو! چنين مگو. با آن فضيلتهايى كه از او گفته شد. و اين
محمّد بن فضل است كه مىگويد: سه روز ديگر امام رضا- 7- به اينجا
مىآيد، همين كفايت مىكند كه دليلى بر بزرگى او باشد. و آن جمع متفرق شدند.
هنگامى كه روز سوم شد،
ناگاه متوجه شديم كه آن حضرت به بصره آمده و در منزل حسن بن محمّد مىباشد. و او
از امام پذيرايى مىكند. پس حضرت دستور داد و فرمود: اى حسن جماعت شيعه و اشخاصى
كه با من كارى دارند حاضر ساز و
نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 271