نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 270
عربها حجتى هست. از وطن خود خارج شدم و در طلب او، سختى سفر
را بر خود هموار نمودم. تا اينكه امام رضا- 7- را به من معرفى كردند.
بر او وارد شدم در حالى كه حتى يك كلمه هم نمىتوانستم عربى حرف بزنم. لذا به زبان
خودم به حضرت سلام كردم. او نيز به زبان من، جواب سلامم را داد من با زبان سندى
(هندى) حرف مىزدم و او نيز جوابم را با همان زبان مىداد.
گفتم: در سند شنيدم كه
براى خداوند در ميان عربها حجتى هست لذا براى پيدا كردن او آمدهام.
فرمود: آرى، من همان
هستم. هر سؤالى دارى بپرس و هر چه خواهى طلب كن.
من نيز از او هر چه
مىخواستم پرسيدم. وقتى كه برخاستم تا بروم، عرض كردم:
من عربى نمىدانم دعا
بفرما تا خداوند قدرت تكلّم به زبان عربى را به من الهام كند تا با عربها بتوانم
صحبت كنم.
پس آن حضرت دست شريفش را
بر لبانم كشيد. از همان وقت، توانستم به خوبى عربى صحبت كنم[1].
احتجاج امام رضا (ع)
با علماى يهود و نصارى
(1) 6- محمّد بن فضل
هاشمى مىگويد: زمانى كه امام موسى بن جعفر- 7- وفات كرد، به مدينه
آمدم و به خدمت امام رضا- 7- رسيده، به عنوان امام و ولىّ امر، به او
سلام كردم. و ودايعى كه نزد من بود، به ايشان رساندم و عرض كردم كه من به بصره
برمىگردم. و شما مىدانيد كه خبر فوت امام كاظم- 7- به اهل آنجا رسيده
و اختلاف زيادى بين مردم رخ داده (در باره امامت بعد از آن حضرت) و شك ندارم كه از
من از براهين امام سؤال خواهند كرد.
اگر چيزى از آن براهين
به من نشان بدهيد، بىمناسبت نيست.