نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 272
جاثليق[1] نصرانى و
رأس الجالوت[2] را نيز دعوت
كن. و به همه بگو از آنچه مىخواهند سؤال كنند. همه اعم از زيديه و معتزله جمع
شدند ولى نمىدانستند حسن آنها را براى چه جمع مىكند.
(1) وقتى كه همه حاضر
شدند، منبرى براى آن حضرت گذاشته شد و حضرت بر فراز آن قرار گرفت و رو به حضار
مجلس نموده و فرمود: السلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته. آيا مىدانيد چرا من
سخنم را با سلام آغاز نمودم؟
گفتند: خير.
فرمود: براى اينكه به
شما آرامش بدهم.
گفتند: خداوند تو را
رحمت كند، تو كيستى؟
فرمود: من على بن موسى
بن جعفر بن محمّد بن على بن حسين بن على بن ابى طالب و فرزند رسول خدا- 6- هستم. امروز نماز صبح را با والى مدينه در مسجد رسول خدا- 6- خواندهام بعد از اينكه نماز را خوانديم، نامهاى را كه از سوى
صاحبش به او رسيده بود، نشانم داد و با من مشورت كرد. و من هم او را راهنمايى كردم
و وعده دادم كه بعد از نماز عصر، به مدينه بر مىگردم تا جواب نامه را نزد من
بنويسد و من به وعدهام عمل خواهم كرد. و لا حول و لا قوّة الّا باللَّه.
آنگاه مردم گفتند: يا
ابن رسول اللَّه! ما را همين قدر كفايت مىكند و شما نزد ما راستگو هستيد. و براى
ثبوت امامت شما دليلى ديگر لازم نيست. سپس برخاستند تا بروند كه حضرت فرمود:
بمانيد و متفرق نشويد. من شما را در اينجا جمع نمودهام تا از من سؤال كنيد از هر
آنچه مىخواهيد؛ از آثار نبوّت و علامتهاى امامتى تا از من سؤال كنيد از هر آنچه
مىخواهيد، از آثار نبوّت و علامتهاى امامتى كه نمىيابيد آنها را مگر نزد ما اهل
بيت. پس سؤالهايتان را بياوريد.
پس عمرو بن هذّاب شروع
كرد و گفت: محمّد بن فضل هاشمى، كلماتى در
[1]« جاثليق» رئيس نصارى( مسيحيان) در ممالك
اسلامى بود. و لغت آنها سريانى بود.
[2]« رأس الجالوت» بزرگ يهود و دانشمند آنان بود.(
مترجم).
نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 272