نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 26
وارد بهشت مىشوند. و قسم سوم با شفاعت تو.
زائده مىگويد: آن شخص
در حال رفتن بود و من مقدارى هيزم برداشتم تا ببرم، ولى سنگين بود. متوجه من شد و
گفت: سنگين است؟ گفتم: بلى، با چوب دستى كه داشت به سنگ بزرگى اشاره كرده و گفت:
هيزم را برايش حمل كن.
زائده گفت: يا رسول
اللَّه! آن سنگ، زمين جلو خود را هموار مىكرد و مىآمد تا اينكه هيزم را گذاشت و
برگشت[1].
شفاى مرض جذام
(1) 35- شخصى از قبيله
جهينه مبتلا به جذام شده بود. حضور پيامبر- 6- رسيد و از آن
حضرت شفا خواست. حضرت ظرف آبى را طلبيد و از آب دهانش در آن ريخت و به آن شخص
فرمود: «به بدنت بمال» آن شخص به دستور حضرت، عمل كرد و از آن مرض، خلاصى يافت[2].
عمير طائى و گرگ
(2) 36- ابو سعيد خدرى
مىگويد: عمير طائى در منطقه حرّه[3] گوسفندان خود
را مىچرانيد. گرگى آمد تا گوسفندى را بگيرد، عمير جلويش را گرفت و نگذاشت گوسفند
را بگيرد. گرگ روى دُمش نشست و گفت: چرا از روزى من كه خدا داده مانع مىشوى؟
چوپان گفت: شگفتا! گرگ
هم سخن مىگويد! گرگ گفت: شگفت انگيزتر از اين، پيامبرى است كه مردم را از احوال
گذشتگان آگاه مىكند! چوپان گوسفندان را برداشت و به مدينه آمد و حضور پيامبر-
6-