responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 220

سلام پيامبر 6 به امام باقر (ع)

(1) 12- امام صادق- 7- مى‌فرمايد: جابر بن عبد اللَّه انصارى، آخرين صحابى پيامبر- 6- بود كه زنده بود تا اينكه ما اهل بيت را درك نمود. در مسجد الرسول، عمامه خود را مى‌بست و مى‌فرمود: اى باقر! اى باقر! مردم مى‌گفتند: اين پيرمرد، هذيان مى‌گويد. ولى جابر مى‌گفت: به خدا قسم! من هذيان نمى‌گويم. خودم از رسول خدا شنيدم كه مى‌فرمود: تو مردى از اهل بيت مرا درك مى‌كنى كه همنام و همشكل من مى‌باشد. علم را مى‌شكافد شكافتنى.

بخاطر اين است كه من اين چنين مى‌گويم.

امام مى‌فرمايد: روزى جابر از يكى از كوچه‌هاى مدينه عبور مى‌كرد كه به پدرم امام باقر- 7- رسيد. وقتى كه او را ديد گفت: اى پسر! پيش آى، پيش آمد، سپس گفت برگرد، امام باقر برگشت. سپس جابر گفت: تو خيلى به رسول خدا شبيه هستى، اسمت چيست؟

حضرت فرمود: من محمّد بن على بن حسين بن على بن ابى طالب هستم. بعد جابر، سر امام را بوسيد و گفت: پدر و مادرم به فداى تو! پدرت رسول خدا به تو سلام رساند. حضرت فرمود: درود خدا بر او باد و سفارشات پيغمبر را به امام رساند.

امام باقر- 7- نزد پدرش برگشت و در حالى كه بيمناك بود، جريان را به او اطلاع داد.

امام سجاد- 7- فرمود: جابر همين كار را كرد؟ حضرت فرمود: آرى، پدر جان! فرمود: پس در خانه بمان. و جابر هر روز خدمت امام باقر مى‌رسيد. و اهل مدينه تعجب مى‌كردند و مى‌گفتند: جابر با اينكه از بزرگان اصحاب رسول خداست و آخرين نفر از آنها مى‌باشد كه زنده مانده اما هر روز نزد اين پسر مى‌آيد. بعد از رحلت امام سجاد- 7-، حضرت باقر- 7- او را زياد اكرام مى‌كرد

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 220
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست