responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 217

مقدار كمى از راه، دو مرد در مقابل ما قرار گرفتند. حضرت فرمود: آنها سارق هستند دستگير كنيد. ما هم آنان را گرفتيم و دستهايشان را بستيم.

(1) حضرت رو به سليمان كرد و فرمود: با اين غلام بالاى آن كوه برو، در آنجا غارى را خواهى ديد. داخل شو و تا وسط آن برو. هر چه ديدى بردار و آن را به اين غلام بده تا بياورد. آنها مال سارقى هستند كه از دو نفر به سرقت رفته است.

سليمان با آن غلام به غار رفت و دو صندوق يافت و آنها را بر پشت غلام گذاشت و نزد امام آورد.

امام فرمود: اين دو صندوق مال فلان شخص است كه توى شهر مى‌باشد و يك صندوق ديگر نيز در غار است كه فعلا صاحب آن نيست و بعدا مى‌آيد.

سليمان رفت و يك صندوق ديگر از يك جاى ديگر غار بيرون آورد. وقتى كه امام- 7- به مدينه برگشت، صاحب دو صندوق سرقت شده، نزد والى مدينه از برخى شكايت كرده بود و والى مى‌خواست آنها را مجازات كند! امام فرمود: اين سرقت كار آنها نيست و آنان را مجازات نكن. و صندوقها را به صاحبشان داد. سپس دستور داد تا دست سارقين را قطع كنند. يكى از آنها گفت:

بحق، دست ما را قطع كردى. و خدا را شكر مى‌كنم كه حدّ و توبه ما به دست فرزند رسول خدا صورت گرفت.

حضرت فرمود: دست تو بيست سال زودتر از تو به بهشت رفت. آن مرد بيست سال زندگى كرد و بعد مرد.

راوى مى‌گويد: هنوز سه روز نگذشته بود كه صاحب صندوق ديگر نيز حاضر شد و نزد امام باقر- 7- آمد.

امام فرمود: مى‌خواهى بگويم در داخل صندوق چيست؟ هزار دينار مال توست و هزار دينار هم مال كس ديگر است. و تعدادى هم لباس با اين خصوصيات در اين صندوق است.

آن مرد گفت: اگر بگويى كه صاحب آن هزار دينار كيست؟ و اسمش چيست؟ و كجاست؟ مى‌فهمم كه تو امام بر حقى و اطاعت تو واجب است.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 217
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست