نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 216
حضرت فرمود: اين طور كه مىگويى نيست، بلكه تو هسته خرما
مىفروشى.
كثير تعجب كرد و پرسيد:
چه كسى به شما اين را گفته است؟
امام فرمود: آن فرشتهاى
كه براى من شيعيانم را از دشمنانم مىشناساند، او به من گفته است كه تو ديوانه
مىشوى و سپس مىميرى.
جابر مىگويد: وقتى كه
خواستيم به كوفه بياييم، با عدّهاى به دنبال كثير رفتيم و از احوال او پرسيديم.
ما را به سوى پيره زنى راهنمايى كردند. او گفت: سه روز قبل ديوانه شد و مرد[1].
خلافت عمر بن عبد
العزيز
(1) 7- ابو بصير
مىگويد: با امام باقر- 7- در مسجد نشسته بوديم كه عمر بن عبد العزيز،
در حالى كه دو لباس بر تن داشت و به يكى از غلامانش تكيه داده بود، وارد شد.
حضرت فرمود: اين جوان،
روزگارى خليفه مىشود و چهار سال حكومت مىكند و عدل و قسط را برقرار مىسازد.
وقتى كه مرد اهل زمين براى او مىگريند ولى اهل آسمان او را لعنت مىكنند.
عرض كرديم: يا ابن رسول
اللَّه! مگر نفرمودى كه عدل و داد برپا مىكند!؟
فرمود: بخاطر اينكه حق
ما را غصب مىكند و جاى ما مىنشيند؛ چون خلافت و ولايت، حق ماست[2].
برخورد امام (ع) با
سارقين
(2) 8- عاصم بن ابو حمزه
نقل مىكند كه: روزى امام باقر- 7- سوار شد تا به يكى از باغهايش برود
و من و سليمان بن خالد، همراه او بوديم. بعد از پيمودن