نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 191
آن روغن را به پاهاى خود ماليد و ورم پايش، خوب شد[1].
علاقه رسول خدا 6 به
امام حسن (ع)
(1) 4- روايت شده است كه
حضرت فاطمه- سلام اللَّه عليها- خدمت پيامبر اكرم- 6- رسيد و
در حالى كه گريه مىكرد، گفت: حسن و حسين از خانه خارج شدهاند و نمىدانم به كجا
رفتهاند؟ حضرت فرمود: مطمئن باش كه آنها در پناه خدا هستند.
در اين هنگام جبرئيل
شتابان آمد و گفت: آنها در باغ بنى نجّار، در كنار هم خوابيدهاند. و خداوند
فرشتهاى را فرستاده كه يك بالش را زير آنها و يك بالش را روى آنها گسترده است.
رسول خدا- 6- با اصحابشان بيرون آمدند و آن دو را همان جا ديدند در حالى كه مارى
دور آنها حلقه زده بود. حضرت آنها را بر دوش خود گرفت. اصحاب گفتند: بگذار ما آنها
را بياوريم. حضرت فرمود: چه خوب مركوب است مركوب آنها! و چه سواران خوبى! و پدرشان
بهتر از آنهاست[2].
اسرار علوم
(2) 5- روايت شده است كه
امام حسن- 7- و برادرانش و عبد اللَّه بن عباس، بر سر سفرهاى نشسته بودند
كه ناگهان ملخى بر سفره آنها افتاد. عبد اللَّه از امام حسن- 7- پرسيد:
بر بال اين ملخ چه نوشته شده است؟
حضرت فرمود: نوشته شده
است «من خدايى هستم كه بجز من خدايى نيست.
چه بسا ملخها را براى
قوم گرسنهاى به عنوان رحمت مىفرستم تا از آنها استفاده كنند. و چه بسا براى قومى
موجب بلا هستند و محصولات آنها را مىخورند».