responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 188

است با حيا و هنگامى كه بر فراز منبر برود و مردم با تندى به او نگاه كنند، خجل گرديده و كلامش را قطع مى‌كند. پس اجازه بده او به منبر برود.

(1) معاويه، خطاب به امام حسن- 7- گفت: اى ابا محمّد! برو منبر و ما را موعظه كن.

حضرت، منبر رفت و حمد و ثناى خداى را بجا آورد و بر جدّش درود فرستاد و سپس فرمود: اى مردم! هر كس مرا شناخته كه شناخته و هر كس مرا نمى‌شناسد پس بداند كه من حسن فرزند على، فرزند بانوى زنان عالم فاطمه دختر رسول خدا، فرزند رسول خدا، فرزند نبى خدا، فرزند سراج منير، فرزند بشير نذير، فرزند رحمة للعالمين، فرزند كسى كه بر جنّ و انس، بر انگيخته شده، فرزند بهترين مردمان بعد از رسول خدا، فرزند صاحب فضائل، فرزند صاحب معجزات و دلايل، فرزند امير مؤمنان هستم. و من كسى هستم كه از حقّم باز داشته شده‌ام. من و برادرم، دو آقاى جوانان اهل بهشت هستيم. و من زاده ركن و مقامم. و من زاده مكّه و منى، مشعر و عرفاتم.

معاويه، خشمگين شد و گفت: اين مطالب را رها كن و در توصيف خرما سخن بگو! حضرت فرمود: باد آن را بارور مى‌كند و گرما مى‌رساندش و سرماى شب، آن را مرغوب مى‌كند. سپس به كلام سابقش برگشته و فرمود: من زاده شفيع و مطاعم، من فرزند كسى هستم كه ملائكه در كنار او جنگ كرده‌اند. من پسر كسى هستم كه قريش در مقابل او سر فرود آوردند. و من پسر امام مردم و زاده رسول خدا- 6- هستم.

در اين هنگام، معاويه از آشوب مردم ترسيد و گفت: اى ابا محمّد! بس است! از منبر پايين بيا، آنچه بيان كردى براى ما كافى است.

آنگاه حضرت از منبر پايين آمد. معاويه گفت: گمان كردم مى‌خواهى خليفه شوى، تو را چه به خلافت!!! امام فرمود: خليفه، كسى است كه عمل به كتاب خدا و سنّت پيامبرش نمايد،

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 188
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست