responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 175

گفتگوى على (ع) با ابن كوّاء

(1) 41- ابن كوّاء به على- 7- گفت: وقتى كه خداوند ابو بكر را ذكر كرد و فرمود «ثانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُما فِي الْغارِ» تو كجا بودى؟

حضرت فرمود: «واى بر تو اى ابن كوّاء! در آن هنگام، من در بستر پيامبر خوابيده بودم. و قريش آمدند و در دست هر كدام حربه‌اى بود وقتى پيامبر را در بستر نديدند به من رو آوردند و آنقدر مرا زدند كه بدنم مجروح شد. مرا به غل و زنجير بستند و در را به رويم قفل كردند و پيرزنى را نگهبان گذاشتند. يك دفعه صدايى شنيدم كه گفت: «يا على!» دردهايى كه به آن مبتلا بودم، آرام گرفت و خوب شد. صداى ديگرى نيز شنيدم كه غل و زنجير باز شد.

بار سوم نيز شنيدم كه گفت: يا على! در باز شد، بيرون آمدم و آن عجوزه نفهميد»[1].

على (ع) و مرحب خيبرى‌

(2) 42- مكحول مى‌گويد: مرحب يهودى، مردى شجاع و بلند قد بود و هيچ كسى نمى‌توانست در برابر او ايستادگى كند. دايه‌اى داشت كه كتابهاى گذشتگان را بر او مى‌خواند. و مى‌گفت: هر كس مقابل تو قرار گرفت با او جنگ كن مگر كسى كه اسمش حيدر است. اگر در مقابل او مقاومت كنى، به هلاكت مى‌رسى.

در جنگ خيبر، وقتى كه مردم از مقابله با دشمن عاجز شدند، به پيامبر- 6- شكايت بردند و از حضرتش تقاضا كردند تا على- 7- را به مصاف دشمن بفرستد. چشم على- 7- درد مى‌كرد. پيامبر اكرم- 6- در چشم ايشان از آب دهان مباركش انداخت، خوب شد. سپس فرمود:

«يا على! شرّ مرحب را از ما دفع كن».


[1] بحار: 19/ 76، حديث 27.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 175
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست