responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 174

على- 7- فرمود: «در اين صورت ايمان مى‌آوريد». گفتند: بلى.

حضرت فرداى آن روز آنها را به جبّانه برد و منافقين خيال مى‌كردند كه حضرت مفتضح خواهد شد. وقتى كه به آنجا رسيدند حضرت دو ركعت نماز خواند و به آرامى دعا كرد. و با چوب دستى رسول خدا- 6- به سنگى زد و از آن صدايى مثل ناله شتر حامله شنيده شد. آنگاه سنگ شكافته شد و سر شتر در حالى كه با افسار بود، از آن بيرون آمد. به امام حسن- 7- فرمود: «افسارش را بگير» تا اينكه صد شتر سياه موى بچّه‌دار از آن بيرون آمد.

با مشاهده اين صحنه، تمام نصارا ايمان آوردند. سپس گفتند: ناقه صالح يكى بود و به خاطر آن تمام قومش هلاك شدند. يا امير المؤمنين دعا كن اينها به جاى خود برگردند. تا اينكه سبب هلاكت امّت محمّد- 6- نشوند.

حضرت دعا نمود، سپس شترها از جايى كه بيرون آمده بودند، وارد شدند و ناپديد گشتند[1].

پيروزى سريع در جنگ جمل‌

(1) 40- ابو عبد اللَّه غنوى مى‌گويد: با على بن ابى طالب- 7- در جنگ جمل نشسته بوديم، مردم آمدند و گفتند: دشمن ما را تير باران مى‌كند. حضرت سكوت كرد و چيزى نگفت.

بعد از آن عده ديگرى آمدند و فرياد زدند: ما زخمى شديم.

حضرت فرمود: «ديگر عذرى نمانده است، با آنها جنگ مى‌كنيم».

راوى مى‌گويد: بادى وزيد و سردى آن را بين دو شانه‌ام احساس مى‌كردم على- 7- سپر خود را برداشت و به جنگ رفت و من تا به حال فتحى سريعتر از آن نديدم‌[2].


[1] بحار: 41/ 198، حديث 10.

[2] بحار: 8/ 436، ط حجر.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 174
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست