responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 169

طلحه مى‌گويد: به خدا او را ديدم كه به برص مبتلا شده بود[1].

(1) 33- زيد بن ارقم مى‌گويد: على- 7- در مسجد، مردم را قسم داد كه هر كس شنيد كه پيامبر فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه ...» برخيزد و شهادت دهد. دوازده نفر از كسانى كه در جنگ بدر حاضر بودند، شش نفر از جانب راست و شش نفر از جانب چپ، برخاستند و شهادت دادند.

زيد مى‌گويد: من نيز از كسانى بودم كه اين قضيه را شنيده بودم ولى آن را كتمان كردم و خدا چشمم را كور كرد، بخاطر اينكه شهادت نداده بودم. لذا پشيمان شده و استغفار مى‌كرد[2].

(2) 34- جماعتى مى‌گويند: على- 7- را در منبر ديدم كه مى‌فرمود: من بنده خدا و برادر فرستاده او هستم. و از پيامبر رحمت ارث بردم و با بانوى زنان بهشت، ازدواج كردم. و من سيّد الوصيين. و وصى آخرين پيامبر خدا هستم. اين را كسى ادعا نمى‌كند مگر اينكه بلايى به او برسد.

مردى كه با قيافه‌اى عبوس نشسته بود، گفت: همه مى‌توانند اين را بگويند من بنده خدا و برادر فرستاده او هستم. از جايش برخاست كه حالش به هم خورد و خود را در مسجد مى‌كشيد. از نزديكان او پرسيدند آيا او قبل از اين، مبتلا به مرضى بوده است؟ آنها گفتند: خير[3].

على (ع) و كشف حقيقت‌

(3) 35- هفت يا ده برادر، در يكى از قبيله‌هاى عرب، خواهرى داشتند. به او گفتند: خدا هر چه از نعمتهاى دنيا به ما داده آن را در اختيار تو مى‌گذاريم و تو هر چه مى‌خواهى بكن، ولى ازدواج نكن! چون غيرت ما ازدواج تو را تحمل نمى‌كند! او هم قبول كرد و به آن راضى شد. و به خدمت آنان كمر بست و آنان نيز به او احترام مى‌كردند.


[1] ارشاد: ص 203.

[2] ارشاد: ص 203.

[3] ارشاد: ص 204.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 169
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست