responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 155

ياسر و عبد اللَّه بن ابى رافع دستور داد كه مردم را جمع كنند و به حساب بيت المال برسند. و آن را بين مردم بطور مساوى تقسيم نمايند. آنها حساب كردند و ديدند كه به هر كس سه دينار مى‌رسد.

(1) حضرت فرمود: «بنشينيد و بين مردم تقسيم كنيد» اما خود حضرت، زنبيل و بيلش را برداشت و روانه زمين بائرى شد تا در آنجا كار كند. هر كس سهم خود را گرفت تا اينكه نوبت به طلحه و زبير و عبد اللَّه بن عمر رسيد. آنها نگرفتند و گفتند:

خودتان اين گونه تقسيم مى‌كنيد يا به دستور على- 7- است؟

گفتند: على- 7- اين گونه دستور داده است و ما بدون اجازه او كارى انجام نمى‌دهيم.

گفتند: پس از او اذن بگيريد تا ما پيش او برويم. گفتند: او در صحراست و كار مى‌كند. سوار چهار پايان خود شدند و رفتند و حضرت را در حالى كه زير آفتاب سوزان كار مى‌كرد و يك نفر نيز او را كمك مى‌نمود، يافتند.

گفتند: نور و گرماى خورشيد ما را اذيت مى‌كند بيا در سايه با تو حرف بزنيم.

حضرت با آنها به زير سايه‌اى رفت و آنها گفتند: «ما از نزديكان پيامبر هستيم و در جهاد در راه خدا سابقه طولانى داريم، چرا در تقسيم بيت المال، ما را با ديگران مساوى قرار مى‌دهى؟! عمر و عثمان اين گونه عمل نمى‌كردند. و ما را بر ديگران برترى مى‌دادند!» حضرت پرسيد: «ابو بكر افضل است يا عمر؟».

گفتند: ابو بكر! حضرت فرمود: «من مثل ابو بكر با شما رفتار كردم و اگر او را نيز نمى‌پذيريد به قرآن نگاه كنيد و طبق آن، حق خود را بگيريد».

گفتند: ما در اسلام سابقه داريم.

حضرت فرمود: «آيا سابقه شما از من زيادتر است؟».

گفتند: نه.

دوباره گفتند: ما از خويشان پيامبر هستيم.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 155
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست