نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 153
آمدند تا پيامبر اكرم- 6- را اذيت كنند.
اولى گفت: خدا ابراهيم-
7- را خليل و دوست خود قرار داد با تو چه كار كرد؟! دومى گفت: خدا موسى
را كليم خود قرار داد با تو چه كار كرد؟! عبد الرحمن بن عوف گفت: عيسى بن مريم،
مرده را به اذن خدا زنده مىكرد، تو چه كار مىتوانى انجام دهى؟! حضرت به اولى
گفت: «خدا ابراهيم را خليل خود قرار داد و مرا حبيب خود».
به دومى گفت: «خدا با
موسى از پشت پرده سخن مىگفت و من عرش خدا را ديدم و با او سخن گفتم».
به سومى گفت: «عيسى بن
مريم مرده را به اذن خدا زنده مىكرد و اگر بخواهيد من مردگان شما را زنده
مىكنم».
گفتند: «آرى،
مىخواهيم». و به اين خاطر هم در آنجا جمع شده بودند.
پيامبر- 6- على- 7- را طلب كرد. رسول خدا- 6- به
او فرمود: «اينها را به قبرستان ببر» سپس به آنها گفت: «دنبال على- 7-
برويد». وقتى به وسط قبرستان رسيدند، حضرت سخنانى گفت كه زمين لرزيد و دگرگون شد.
قلبهاى آنها را وحشت گرفت و ترسيدند و نتوانستند آن را تحمّل كنند.
گفتند: يا على! خدا از
تقصيرات تو بگذرد از تقصير ما بگذر.
حضرت فرمود: پس به سوى
خدا برگشتيد.
پيامبر اكرم- 6- كسى را فرستاد و على- 7- را برگرداند[1].
على- 7- و
خزانهدار معاويه
(1) 10- امام صادق- 7- روايت مىكند: شخصى به نام جبير، خزانهدار