responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 136

فتح مكّه‌

(1) 198- هنگامى كه رسول خدا- 6- همراه ده هزار سوار مسلمان به طرف مكّه حركت كرد و به نزديكى آنجا رسيد، اهل مكّه نفهميدند. ابو سفيان و عكرمة بن ابى جهل به خارج مكّه آمده بودند تا خبرى كسب كنند. به انبوه آتش بر افروخته نگاه كردند و گفتند: چقدر زياد است! و نفهميدند اين آتشها از آن كيست.

عباس نيز از مكّه خارج شده و به طرف مدينه مى‌آمد كه در راه به رسول خدا- 6- برخورد و با حضرت برگشت. وقتى كه لشكر اسلام به عقبه رسيدند. شب بود. بر استر رسول خدا- 6- سوار شد و رفت تا شايد كسى را پيدا كند و توسط او مردم مكّه را بترساند. صداى ابو سفيان را شنيد كه به عكرمه مى‌گفت: اين آتشها چيست؟

عباس، ابو سفيان را صدا كرد. ابو سفيان گفت: اى ابا الفضل اين آتشها از كيست؟

عباس گفت: آتشهاى لشكر رسول خدا- 6- است.

ابو سفيان گفت: اين محمّد است؟! عباس گفت: بلى ابو سفيان! اين پيغمبر خداست.

ابو سفيان گفت: چه كار كنم؟

عباس گفت: چه كار كنم؟

عباس گفت: به تركم سوار شو تا ببرم پيش پيامبر- 6- و براى تو امان بگيرم.

ابو سفيان گفت: به نظر تو به من امان مى‌دهد.

عباس گفت: بلى، اگر من چيزى از او بخواهم رد نمى‌كند.

پس از اين گفتگو، ابو سفيان به ترك عباس سوار شد. عكرمه به سوى مكّه برگشت و عباس به سوى رسول اكرم- 6- رفت.

عباس گفت: يا رسول اللَّه اين ابو سفيان است، با من آمده تا به خاطر من به او

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 136
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست