نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 133
وقايع جنگ خيبر
(1) 195- هنگامى كه
پيامبر اكرم- 6- به طرف خيبر حركت نمود و به آنجا رسيد، پرچم
را ابو بكر گرفت و با يهود جنگ كرد ولى شكست خورد و برگشت. مسلمانان را از قدرت
دشمن ترسانيد. و فرداى آن روز، عمر پرچم را گرفت و رفت او نيز مانند ابو بكر شكست
خورد و برگشت و مردم را از دشمن مىترسانيد.
رسول خدا- 6- خشمگين شد و فرمود: «چرا اينها با شكست بر مىگردند و ياران خود را
مىترسانند؟ فردا پرچم را به دست كسى مىدهم كه خدا و رسولش را دوست مىدارد و خدا
و رسولش نيز او را دوست مىدارند؛ حمله مىبرد و فرار نمىكند. برنمىگردد مگر
اينكه خدا او را پيروز مىگرداند!».
در اين روزها چشمان على-
7- به سختى درد مىكرد، تمام مهاجرين و انصار خيال مىكردند آن شخص
على- 7- نيست، چون چشمش درد مىكند و چيزى نمىبيند؛ نه كوهى و نه
دشتى! و چون صبح شد، پيغمبر- 6- از چادر بيرون آمد و پرچم را
بر زمين نصب كرد و فرمود: «على كجاست؟».
گفتند: يا رسول اللَّه!
چشمانش درد مىكند.
فرمود: «او را به اينجا
بياوريد».
دست على- 7-
را گرفتند و آوردند. حضرت از آب دهانش به چشمان او ماليد، چشمان على- 7- در حال شفا يافت، مثل اينكه هرگز درد نمىكرده است. در حق ايشان دعا كرد
و فرمود: «خدايا! گرما و سرما را از او دور كن».
على- 7-
مىفرمايد: «بعد از آن، سرما و گرما را حس نكردم».
سپس پرچم را به على-
7- داد و فرمود: «برو به در قلعه و آنها را به انتخاب يكى از اين سه
راه بخوان:
نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 133