نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 123
ابو عزّه گفت: اول نظر من همين بود ولى نظرم را تغيير دادند.
باز هم بر دخترانم منّت بگذار! حضرت فرمود: نه! بروى مكّه و شانههايت را بجنبانى
و بگويى: باز هم محمّد- 6- را مسخره كردم. مؤمن هيچ وقت دو
بار از يك سوراخ گزيده نمىشود. سپس به على- 7- فرمود: «يا على گردنش
را بزن»[1].
اسلام سلمان فارسى
(1) 188- وقتى كه پيامبر
اكرم- 6- به مدينه مهاجرت نمود، در قبا فرود آمد. و سه روز
در آنجا ماند. و فرمود: به شهر وارد نمىشوم تا اينكه على به من ملحق شود ... در
اين هنگام، سلمان فارسى غلام يك يهودى بود و به درختان خرماى او رسيدگى مىكرد. و
بعضى حالات پيامبر را از عالمان مسيحى و غير مسيحى شنيده بود.
وقتى كه آن حضرت در قبا
منزل گزيد، سلمان طبقى را پر از خرما نمود و به قبا آمد و گفت: شنيدم شما در اين
سرزمين غريب هستيد، اين صدقات را آوردم كه ميل كنيد.
حضرت خودش نخورد ولى به
اصحابش فرمود: «بسم اللَّه، بگوييد و بخوريد».
و سلمان در حالى كه
ايستاده بود، حركات پيامبر را زير نظر داشت وقتى كه برگشت، به زبان فارسى گفت: اين
يك نشانه! بعد از مدتى دوباره طبق ديگرى از خرما آورد و جلو پيامبر گذاشت و گفت:
ديدم از خرماى صدقه
نمىخورى. اين را به عنوان هديه آوردم.
حضرت دستش را دراز كرد و
از آن ميل نمود و به ياران خود نيز فرمود:
«بخوريد». سلمان طبق را
برداشت و گفت: اين دو نشانه.