نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 108
سفينه، غلام رسول خدا 6
(1) 171- سفينه غلام
رسول خدا- 6- نقل مىكند: براى مسافرت سوار كشتى شدم طوفان
شد و كشتى شكست و كشتى و همه سوارانش غرق شدند.
فقط من نجات يافتم و يك
پارچه كهنه مانده بود كه آن را به دوش خود انداختم. و تخته پارهاى مرا به
جزيرهاى در ميان دريا انداخت. و خيال كردم نجات يافتهام، ولى دوباره موج مرا
گرفت.
چند بار همين گونه مرا
به ساحل آورد و برگرداند، تا اينكه به سختى خودم را به ساحل رساندم و موج به من
نرسيد. به خاطر اينكه جان سالم بدر بردم، خدا را شكر مىكردم و در ساحل قدم مىزدم
كه شيرى مرا ديد و غريد و به طرف من آمد تا مرا بدرد دستهايم را به سوى آسمان بلند
كردم و گفتم: بار خدايا! من بنده تو و غلام پيامبر تو هستم مرا از غرق شدن نجات
دادى، درنده را به من مسلط مىكنى؟
در اين اثنا به من الهام
شد كه بگويم: اى شير! من سفينه، غلام رسول خدا- 6- هستم و حق
رسول خدا- 6- را در باره غلامش رعايت كن.
در اين هنگام شير خاموش
و رام شد و مانند گربه صورتش را به ساق پاهاى من ماليد و به سوى من نگاه كرد. و
پشتش را پايين انداخت و اشاره كرد تا سوار شوم من نيز سوار شدم. به سرعت دويد تا
اينكه به محلى سرسبز و پر از ميوه و آبهاى گوارا رساند و اشاره كرد كه پياده شوم.
وقتى پياده شدم در كنارى
ايستاد. من نيز از ميوهها خوردم و از آب آشاميدم و سيراب شدم. پس از آن، يك برگ
را به دوشم انداختم و يكى را به خودم پيچيدم و يكى را نيز به صورت كيسه در آوردم و
پر از ميوه نمودم و پارچه را كه با من بود خيس كردم تا اگر تشنه شدم، فشار بدهم و
از آب آن استفاده كنم. وقتى كارم تمام شد، شير جلو آمد و اشاره كرد تا سوار شوم و
از غير آن راهى كه آمده بوديم، رفت تا اينكه مرا به ساحلى رساند كه كشتى در نزديكى
آن در حركت بود. وقتى به آنها
نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 108