responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الطرائف ت داود إلهامی نویسنده : سید بن طاووس    جلد : 1  صفحه : 325

كرده كه گفت: «و الّذى احلف به انّ عليا كان اقرب النّاس عهدا برسول اللَّه 6» به آن كسى سوگند كه همواره به او سوگند مى‌خورم على 7 نزديكترين فرد از مردم به رسول خدا بود يك روز صبح به عيادت رسول خدا 6 رفتيم و با اين كه على از همه ما بيشتر نزد او مى‌رفت و تازه از نزد او خارج شده بود، مع ذلك يكسره مى‌پرسيد على آمد؟ فاطمه گفت: گويا خود شما او را پى كارى فرستاديد.

ام سلمه مى‌گويد: من گمان مى‌كردم كار لازمى با او دارد، لذا از اطاق بيرون آمدم و دم در نشستم ببينم على چه وقت مى‌رسد، و من از سايرين به در خانه نزديكتر بودم، و همچنان انتظار مى‌كشيدم تا على 7 آمد، ديدم رسول خدا خود را روى او انداخت و با او سخنانى سرى و زير گوشى گفت، تا آنكه در همان روز از دنيا رفت در حالى كه على 7 نسبت به او از همه مردم نزديكتر بود[1] نسائى هم آن را در خصائص خود روايت كرده است‌[2]، حاكم نيز آن را در «مستدرك الصحيحين» نقل نموده و در آخر مى‌گويد: سند اين حديث صحيح است‌[3].

و نيز از آن جمله: ابو بكر احمد بن موسى بن مردويه- كه خود از مخالفين اهل بيت است- در كتاب «المناقب» به سند خود از «علقمه» و «اسود» از «عايشه» روايت كرده‌اند كه گفت: همين كه رسول خدا 6 به حالت احتضار افتاد، فرمود:

حبيب مرا نزد من بخوانيد، ابو بكر را صدا زدند، رسول خدا سر بلند كرد، همين كه او را بديد سر خود بنهاد و فرمود: حبيب مرا نزد من بخوانيد، رفتند عمر را صدا زدند، باز رسول خدا سر بلند كرد و همين كه او را ديد سر خود بنهاد و فرمود حبيبم را نزد من بخوانيد، رفتند على 7 را صدا زدند رسول خدا همين كه او را ديد داخل بستر خود كرد و روپوش خود را روى او نيز انداخت و همچنان در آغوشش گرفت و دست‌


[1] احمد بن حنبل، مسند، ج 6، ص 300.

[2] نسائى، خصائص، ص 40.

[3] حاكم، مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 138.

نام کتاب : الطرائف ت داود إلهامی نویسنده : سید بن طاووس    جلد : 1  صفحه : 325
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست