نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 9
دوستانش، به علت ترس و خطر جانى فضايلش را پنهان داشتند و در
ميان اين دو مانع فضايلى از وى آشكار گشت، كه خاور و باختر جهان را فرا گرفت، و به
تعبير آيه شريفه:
يُرِيدُونَ أَنْ
يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ
نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ[1]: (كافران و مشركان)
مىخواهند نور خدا را خاموش كنند ولى خداوند از آن مانع مىشود تا نورش را كامل
نمايد، اگر چه كافران خوش ندارند.
تا آنجا كه آوازه ابعاد
وجودى و فضايلش شهرت يافت، كه دوست و دشمن به نقل آنها پرداختند و من دوست دارم،
اين فضايل را از طريق اهل سنّت نقل كنم- هر چند از طريق خود ما شيعيان مشهور است-
تا حجّت بر آنان تمام شود، چنان كه شاعر عرب گفته:
مليح و نمكينى كه رقيبان
(و هووها) به ملاحتش گواهى مىدهند و زيبايى همان است كه رقيب به آن شهادت دهد و
نيز مناقبى كه دشمن به آنها اعتراف نمايد، مناقب است و برترىاش ثابت.[2] «اخطب خوارزم»
كه از بزرگترين مشايخ اهل تسنن است، از «عبد اللَّه بن مسعود» روايت كرده كه گفت:
پيامبر خدا فرمود: «هنگامى كه خدا آدم را آفريد و از روح خويش در او دميد عطسه
كرد: و گفت: الحمد للَّه، خداوند به او وحى نمود بندهام سپاس مرا بگذار، سوگند به
بزرگى و شكوهم، اگر دو بنده نبودند