responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد    جلد : 2  صفحه : 85

وقتى قرآنها به روى نيزه‌ها رفت، قاريانى كه در ميان اصحاب امام 7 بودند، از ادامه جنگ سرباز زدند و تعداد چهار هزار سوار نزد آن حضرت آمدند و چون سدّى از آهن ايستادند و از امام 7 خواستند تا «مالك» را از جنگ باز دارد.

امير المؤمنين 7 به آنان فرمود: اين كار شيطنت و نيرنگ فرزند عاص است، و اهل قرآن نيستند، ولى نپذيرفتند! گفتند: اگر «مالك» دست از جنگ نكشد، تو را مى‌كشيم و يا تسليم دشمن مى‌كنيم؟!.

امام 7 كسى را به دنبال مالك فرستاد و او را خواست، مالك گفت: من در آستانه پيروزى قرار گرفته‌ام، موقع دست كشيدن از جنگ نيست؟! امام 7 جريان اختلاف قشون را به اطلاع «مالك» رساند، او نيزه جنگ را رها كرد و بازگشت.

«مالك» قاريان را سبّ كرد و آنها را به باد انتقاد گرفت، آنها نيز مالك را سبّ كردند و حاضر به ادامه جنگ نشدند، و كار نبرد تعطيل گشت.

در اين وقت امام 7 كسى را نزد دشمن فرستاد كه بپرسد: چرا قرآن را بلند كردند؟

در پاسخ گفتند: ما درخواست عمل به مضمون آن مى‌كنيم، تا ما حكمى و شما حكمى برگزينيد و در اين باره بحث كنند و حق را بيان نمايند؟! امام 7 از روى تعجب لبخندى زد و فرمود: پسر ابى سفيان مرا به عمل به كتاب خدا فرامى‌خواند در حالى كه كتاب ناطق منم، اين پيشنهادى شگفت‌تر از شگفتها و امرى غريب است![1]


[1]

ُ يا ابن ابى سفيان انت تدعونى الى العمل بكتاب اللَّه و انا كتابه الناطق، انّ هذا لهو العجب العجيب و الامر الغريب!.

نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد    جلد : 2  صفحه : 85
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست