responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد    جلد : 2  صفحه : 82

اوست لذا نزد ابى بكر رفت و براى ترساندن وى گفت: اينجا سرزمين درندگان و گرگها است و سنگهاى بزرگ دارد (كه عبور از آن را مشكل مى‌كند) و كار را از بنى سليم بر ما سخت‌تر مى‌كند، پس بهتر است از وادى بالا رويم؟!.

عمرو عاص از روى حسادت و كينه‌اى كه نسبت به امام داشت، مى‌خواست كار را بر او تباه كند، لذا از ابى بكر خواست كه پيشنهاد را نزد على 7 مطرح نمايد، ولى امام 7 به درخواستش پاسخ نداد و ابى بكر به نزد آنان بازگشت و سكوت امام را به اطلاعشان رساند.

دوباره عمرو عاص دست به كار شد و پيشنهاد را با عمر در ميان گذاشت، او نيز جريان را با امام 7 مطرح كرد، ولى پاسخى نگرفت، عمر گفت:

مى‌خواهى ما را به كشتن بدهى؟

مسلمانان گفتند: پيامبر 6 دستور اطاعت به ما داده، حال چگونه فرمان وى را ناديده بگيريم و نظر تو را عملى نماييم؟.

همچنان تا طلوع فجر در اختفا به سر بردند، تا دشمن را غافل‌گير كردند، و شكست سختى بر آنان وارد شد و خدا پيروزى را نصيب على 7 كرد.

جبرئيل در مدينه نازل و اين سوره را بر پيامبر خواند:

وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً فَالْمُورِياتِ قَدْحاً فَالْمُغِيراتِ صُبْحاً ...[1]: قسم به اسبانى كه نفسشان به شماره افتاد. و در تاختن از سم ستوران بر سنگ آتش افروختند. و صبحگاه آنها را به غارت گرفتند ...

خداوند با اين سوره به اسبان على 7 سوگند ياد كرد و وضعيت دسته امام 7 را به اطاعتش رساند، پيامبر 6 شاد شد، و مژده فتح به ياران داد و


[1] سوره عاديات آيات نخستين.

نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد    جلد : 2  صفحه : 82
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست