نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 76
اعلام مىداشت، تا اين كه پيامبر 6 ديد هيچ كدام از صحابه، شهامت رويارويى با، عمرو را ندارند؛ به على 7 فرمود: نزديك بيا، نزديك رفت، عمامه خود را بر سر على 7 گذاشت
و شمشير خود را به او داد و دستور رويارويى صادر كرد[1] و برايش دست به دعا برداشت و سپس
فرمود: همه ايمان در مقابل همه شرك قرار گرفته است.
على 7 گامها
را به سوى عمرو به استوارى بر مىداشت، تا به او نزديك شد و خطاب به او فرمود: اى
عمرو تو مىگفتى هر كس كه سه چيز از من بخواهد، از او قبول مىكنم و اگر همه را
قبول نكنم، يكى را اقلا قبول مىكنم؟ عمرو گفت: درست است، فرمود: من تو را به
پذيرش لا اله الّا اللَّه و انّ محمدا رسول اللَّه و ايمان به خداى جهانيان فرا
مىخوانم؟ عمرو گفت: مرا از اين كار معاف دار، فرمود: اين كار به سود تو است؟ اما
اگر نمىپذيرى مطلبى ديگر دارم؟ عمرو گفت: بگو چيست؟ فرمود: از همان جايى كه
آمدهاى بازگرد؟
عمرو گفت: نه، زيرا
زنهاى قريش، هميشه اين ننگ را برايم به ياد خواهند داشت؟ على 7 فرمود:
پيشنهادى ديگر دارم؟ گفت: بگو؟ فرمود: اكنون حريف تو پياده است، تو نيز از اسب
پياده شو تا با هم نبرد كنيم؟ عمرو خنديد و گفت: اين يك پيشنهاد ناچيز است كه هرگز
تصور نمىكردم عربى از من چنين درخواستى بنمايد و من دوست ندارم مردى بزرگوار را
مانند تو بكشم، زيرا پدرت دوست ديرينه من بود، على 7 فرمود: من نيز
همين طور، اما من تا زمانى كه تو از پذيرش حق سرباز مىزنى دوست دارم تو را بكشم،
عمرو ناراحت شد و از اسب پايين آمد و آن را متوارى و رها ساخت و با شمشير