نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 374
نيز با دست به ميان دو شانهاش زد و شاعر با ناراحتى بيدار
شد.
در ضمن يكى از مأموران
هر شب در كوچهها مىگشت و امام 7 را سبّ مىكرد.
در آن ساعت شاعر منتظر
صداى او بود، ولى بر خلاف معمول صدايش به گوشش نرسيد.
يك وقت ديد مردم به خانه
آن پاسبان هجوم آوردهاند، وقتى خبر را پرسيد:
گفتند: ضربهاى به ميان
شانههاى پاسبان خورده و قرار و آرامش را از وى سلب كرده و به همين كيفيّت تا صبح
ناراحتىاش ادامه داشت، تا هلاك شد.
دشمن على 7
ولد ...
3- «ابى دلف» فرزندى
داشت، و با ياران و دوستان پدرش در مورد حبّ و بغض امام 7 بحث مىكرد.
يكى از آنها اين روايت
را خواند كه پيامبر 6 فرمود:
«لا يحبّك الّا مؤمن
تقيّ و لا يبغضك الّا كافر شقىّ ولد زنية او حيضة»
: دوست نمىدارد تو را
(اى على 7) مگر مؤمنى پاك و دشمن نمىدارد تو را، مگر كافرى شقى و ولد
زنا و حيض.
پسر ابى دلف گفت: يعنى:
مىگوييد: كسى با زن امير ...؟
گفتند: نه؟ گفت: من دشمن
على 7 هستم، پس اين را چگونه توجيه مىكنيد؟ در اين موقع پدرش وارد شد
و مشاجره آنها را ديد، وقتى جريان را به اطلاع او رساندند گفت: به خدا اين خبر
درست است. زيرا من در خانه برادرم بيمار بودم، و براى كارى نزد كنيز او رفتم، و
نفس مرا به خود فراخواند، ولى كنيز ممانعت كرد و گفت: من در حال حيض هستم، ولى با
اعمال قدرت،
نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 374