نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 34
مىخواهم قرضم را ادا كنم و يك هزار درهم مىخواهم تا خانه
بخرم و يك هزار درهم مىخواهم تا با آن زندگى كنم؟ امام 7 فرمود: انصاف
خوبى دارى هر وقت به مدينة الرسول 7 آمدى، خانه مرا پيدا كن، اعرابى پس
از يك هفته از مكه خارج و به مدينه رفت، در شهر مدينه صدا زد چه كسى مرا به خانه
على 7 هدايت مىكند؟
امام حسن 7
او را ديد و فرمود: من تو را به خانه على 7 مىبرم.
اعرابى پرسيد: پدر تو
كيست؟
فرمود: على 7.
مادرت كيست؟
فرمود: فاطمه زهرا 3 سرور زنان جهان.
پرسيد: جدّت كيست؟
فرمود: پيامبر خدا 6.
پرسيد: جدهات كيست؟
فرمود: خديجه.
پرسيد: برادرت كيست؟
فرمود: حسين 7، گفت: همه دنيا از تو است، نزد على 7 برو و بگو: به اعرابىاى
كه در مكه وعده دادى اكنون بر در خانهات آمده، راوى گفت: امام 7 بيرون
آمد و در صدد رفع نياز اعرابى برآمد و سلمان را خواست و به او فرمود: اى سلمان
باغى را كه رسول خدا 6 براى من غرس كرده؛ به خريداران
عرضه كن، سليمان نيز به بازار رفت و باغ را به دوازده هزار درهم فروخت خدمت امام
7 آورد و اعرابى را هم احضار نمود، امام 7 چهار هزار درهم
به او داد و چهل
نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 34