نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 315
سخنانى كه در ميان شما گذشته آگاهم، آنگاه كه تو ماجراى «عمرو
بن معدى كرب» و «اسيد بن سلمه مخزونى» را مطرح كردى، او گفت: چرا هميشه اين داستان
را به ياد مىآورى، در حالى كه آن كار بر اثر دعاى پيامبر 6 صورت گرفت، و امروز چنان نيرويى در او 7 نيست؟! اى خالد اگر
توصيههاى پيامبر 6 نبود، مىدانستى امروز با آنان
چگونه برخورد مىكردم، كجا بودند آنان، هنگامى كه تو مىديدى، من در درياهاى مرگ و
خطر (در جنگها) غوطه مىخوردم، و همراهان چون گوسفند راهنما و خروس تر شده، ميدان
را ترك مىگفتند، پس از خدا بترس و خائنان را يارى و پشتيبانى مكن؟
خالد گفت: يا على 7 من به همه مسائل آشنايى دارم، و مىدانم كه عدول مردم از شما به خاطر اين
بود كه در جنگها بزرگانشان به دست شما كشته شدند، و چون روباهى كه به قصد شكار در
ميان خروسها خود را جا زده، حكومت را از شما گرفتند و در عين حال از شمشيرت وحشت
دارند.
اما چيزى كه مردم را به
بيعت ديگران واداشته، نرمى و انعطاف آن گروه در مسائل است، (و اطرافيان) به راحتى
مىتوانند بيش از حدّ استحقاق از اموال (عمومى) برخوردار شوند، امروز بسيار كمند
كسانى كه به سوى حق تمايل پيدا كنند، و تو هم دنيا را براى آخرت فروختهاى، و اگر
چون ديگران عمل مىكردى، كسى با شما مخالفت نمىكرد؟
فرمود: مىدانم كه خالد
از سوى آن خائن فتنهگر، آمده و اوست كه هميشه باديه نشينها را با دادن عطاها بر
ضد من تحريك مىكند و آنچه را فراموش كردهاند به يادشان مىآورد، اما آنگاه زيان
اين كارها را مىبيند، كه روح از بدنش خارج گردد؟
خواهش خالد از محضر
امام 7
خالد امام 7
را به حق برادرش (جعفر طيّار) سوگند داد، كه مسائل گذشته
نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 315