responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد    جلد : 2  صفحه : 308

گرفتى تا مردم از آن بگذرند؟ سپس عمار مقدارى سخن گفت، ولى امام 7 پاسخ مثبت به كسى نداد.

ابى بكر گفت: تو را به خدا و به حق برادرت محمد مصطفى پيامبر خدا 6 سوگند مى‌دهم، بر او ترحّم كن و آن را از گردنش بگشا.

اينجا بود كه امام 7 را شرم فرا گرفت و خالد را به نزد خود فراخواند، و طوق را قطعه قطعه مى‌كرد و آن را چون شمع در دست خود مى‌فشرد، سپس دو قطعه را بر سر خالد زد و او آهى كشيد، امام 7 فرمود: با آه خود آن را كم كردى و اگر نه، سوّمى را بر سرت مى‌زدم و از پايين تنت بيرون مى‌آمد، و همين گونه تدريجا آهن را قطعه قطعه از گردن او باز مى‌كرد، تا تمام شد، و حاضران تكبير و لا اله الّا اللَّه مى‌گفتند و از نيرويى كه خدا به امام 7 ارزانى داشته بود، تعجّب مى‌كردند، و با سپاسگزارى و تشكر از حضورش خارج شدند.

شجاعت بى‌مانند امام 7

از «جابر» نقل شده كه: ابى بكر اخذ ماليات روستاهاى اطراف مدينه و املاك و مستغلات فدك را به شخصى از «ثقيف» بنام «اشجع ابن مزاحم» واگذاشت.

او مردى جسور و شجاع بود و در گذشته برادرى داشت كه در جنگ «هوازن و ثقيف» به دست مبارك امير المؤمنين 7 كشته شده بود.

نخستين لحظه‌اى كه از مدينه خارج شد، به قصد گرفتن ماليات از املاك اهل بيت (عم) بنام «بانقيا» حركت نمود و به طور ناگهانى بر سر آن ملك رفت و خواست مالياتى را كه مربوط به امام 7 بود بگيرد.

همين شخص به اهالى فشار آورد، تا مالياتها را بستاند، چون مردى زنديق و منافق بود و بر مردم سخت‌گيرى مى‌نمود.

اهالى روستا كسى را نزد امام 7 فرستادند تا جريان را به اطلاع حضرت برساند.

نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد    جلد : 2  صفحه : 308
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست