نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 302
موقعيت قدرت قرار گرفتهاى، و از تو چنين اجبارى بعيد نيست؟
عمر از سخنان قيس شرمنده
و در گوشهاى نشست و دندانها را از شدّت خشم بر هم مىفشرد. خليفه گفت: اى قيس رها
كن سخنان او را، كار را انجام بده؟
قيس گفت: اگر بتوانم باز
هم حلقه را نمىگشايم، برويد به دنبال آهنگران شهر؟ زيرا به اين كار از من
قوىترند؟
خليفه به ناچار چند تن
از آهنگران شهر را فراخواند، ولى نتوانستند، آن را بگشايند.
ستايش قيس نسبت به
امام 7
ابو بكر به قيس گفت: تو
مىتوانى، اما به اين علّت به گشودن آن تمايل نشان نمىدهى، كه مبادا امام تو، ابو
الحسن 7، بر تو خرده بگيرد و بعيد نيست روزى براى كسب خلافت اقدام
كنيد، و از بيراهه وارد شويد، در آن روز است كه شوكت و قدرت اسلام نابود مىشود،
امروز خدا اسلام را به وجود ولىّ آن عزيز گردانيده و دينش را استوار داشته و تو هم
اكنون در حال فريب و اختلاف هستى؟
قيس با شنيدن سخنان
خليفه، خشمگين شد و برآشفت و گفت: اى فرزند ابى قحافه من پاسخت را نزد خود دارم، و
دلم خون است، اما چه كنم كه بيعت تو را بر گردن دارم و گر نه پاسخم را مىشنيدى،
به خدا قسم دستم اگر با تو بيعت كرده، اما دلم با تو نيست، زيرا با وجود روز غدير،
حجّتى ندارم، و بيعتم با تو، بسان زنى است كه پس از تابيدن، واتابد، حرفم را اين
گونه مىزنم و از تو و جنگ با تو، باكى ندارم، و اگر دوباره در باره من سخن بگويى،
چيزى عيادت نخواهد شد، و اگر پدرم خلافت (تو) را مردود دانسته، كارى درست انجام
داده، زيرا او مردى نكته سنج و تيزبين است و كسى در او اثر نمىگذارد، و چون بز
عمل نمىكند، بلكه چون شيرى توفنده و شجاع است، و در مقابل
نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد جلد : 2 صفحه : 302