responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد    جلد : 2  صفحه : 28

خامى، برو و ديگرى را فريب ده، من به تو نيازى ندارم و تو را سه طلاقه كرده‌ام و ديگر رجوعى در كار تو نيست، ماندن در تو بسيار كوتاه است و آرزوى تو را داشتن كوچك، آه آه از كمى زاد و توشه و دورى سفر و ترس راه و بزرگى مسأله و موردى كه در پيش است!»[1] راوى گفت: ديدم اشك معاويه بر گونه‌هايش جارى شده و با آستينش آن را پاك مى‌كند و همه اهل مجلس به گريه در آمده‌اند و هق‌هق گريه آنها بلند است، سپس معاويه گفت: آرى به خدا سوگند، ابو الحسن اين شيوه را داشت، اى ضرار چگونه فراق او را تحمل مى‌كنى؟

ضرار گفت: همانند مادرى كه فرزندش را روى سينه‌اش ذبح كنند و چنين كسى هرگز اشكش خشك نمى‌شود و داغش آرام نمى‌يابد، سپس ضرار برخاست و با چشم گريان از مجلس بيرون رفت، آنگاه معاويه به حاضران گفت: اما شما اگر مرا از دست بدهيد، كسى در ميانتان نيست كه بر اين جايگاه (حكومتى) تكيه زند؟ برخى از حضّار گفتند: هر چيزى جاى مناسب خود را مى‌يابد (آب چاله را پيدا مى‌كند).

4- امام على 7 در ايّام فراغت‌

در روايات آمده كه امام 7 پس از فراغت از جهاد، به آموزش و قضاوت در ميان مردم مى‌پرداخت و پس از آن به كار در مزرعه اشتغال پيدا مى‌كرد و در همان حال به ذكر خدا مشغول بود.


[1]

ُ يا دنيا يا دنيا ابى تعرضت ام الىّ تشوّقت هيهات هيهات غرّى غيرى لا حاجة لى فيك قد طلّقتك ثلاثا لا رجعة لى فيك فعمرك قصير و املك حقير آه آه من قلّة الزاد و بعد السفر و وحشة الطريق و عظم المورد.

نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد    جلد : 2  صفحه : 28
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست