responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد    جلد : 2  صفحه : 29

از «حكم بن مروان» از «جبير بن حبيب» روايت شده كه گفت: مشكلى براى «عمر بن خطاب» پيش آمده بود و از شدّت تأثّر بر مى‌خاست و مى‌نشست و به طرف چپ و راست خم مى‌شد، آنگاه به مهاجرين و انصار گفت: چه راه حلّى به نظرتان مى‌رسد؟ گفتند: اى خليفه تو ملجأ و پناهگاه مردم هستى؟ عمر خشمگين شد و اين آيه را تلاوت كرد:

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِيداً: اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد سخنى استوار بگوييد.

(و براى حلّ مشكل پيشنهادى طرح كنيد).

و اضافه نمود كه: به خدا قسم من و شما حلّال اين مشكل و آگاه به آن را مى‌شناسيم؟

حاضران گفتند: گويا على ابن ابى طالب 7 را مى‌گويى؟ عمر گفت: آرى و چه كسى مى‌تواند براى من جاى او را پر كند؟ و آيا ما در روزگار كسى چون او را زاييده؟

گفتند: كسى را به دنبال او بفرست تا نزد شما بيايد؟ عمر گفت: هيهات او شخصيّت و روحيّه بنى هاشم و پاره‌اى از بدن رسول خدا و حامل آثار علمى اوست مگر به اينجا مى‌آيد؟ برخيزيد تا ما نزد او برويم، حاضران به همراه عمر به مزرعه امام رفتند و ديدند به بيل خود تكيه كرده و اين آيه را تلاوت مى‌كند:

أَ يَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدىً أَ لَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنى‌ ثُمَّ كانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى‌[1]: آيا انسان گمان مى‌برد كه بيهوده رها شده آيا اوّل قطره آب منى نبود و پس از نطفه خون بسته و آنگاه آفريده و آراسته گرديد.


[1] قيامت/ 35- 38

نام کتاب : إرشاد القلوب ت سلگی نویسنده : دیلمی، حسن بن محمد    جلد : 2  صفحه : 29
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست